بر ساحل معرفت

موجیم و وصل ما ، از خود بریدن است ساحل بهانه ای است ، رفتن رسیدن است

بر ساحل معرفت

موجیم و وصل ما ، از خود بریدن است ساحل بهانه ای است ، رفتن رسیدن است

بر ساحل معرفت

آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند
آیا بود گوشه چشمی به ما کنند
ادرس اینستاگرام: https://www.instagram.com/barsahelmarefat/

۳۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اخلاق» ثبت شده است

۲۲
بهمن

نفاق

اشاره
یکى از صفات بسیار خطرناک صفت نفاق است که این صفت در هر فردى یا گروهى پیدا شود، جامعه را به خطر مى اندازد و قدرت هر گونه پیشرفت را از آن سلب مى کند.

منافق کیست؟ 
کلمه «منافق» ، مشتق از «نفاق» است و کسى را که ظاهر و باطنش یکى نباشد و به اصطلاح «دو جور یا دورو » باشد، منافق مى گویند. در اینجا مقصود، آن دسته دور از منطق و استدلال است که براى اغراض شخصى و منافع زودگذر خود با مرام و «تز» یک اکثریت قاطع مخالف باشند و تا آن جا که شرایط اجازه مى دهد کارشکنى کنند ولى از ترس جمعیت و یا طمع در منافع فعلی، به دوستى و یگانگى

۲۲
بهمن

یاد مرگ

مرگ حقیقتى است سخت هولناک ؛ غفلتِ از آن مایه پشیمانى است و براى پرهیز از غفلت باید همواره به یاد آن بود . افسوس که اگر یادى از آن مى کنیم ، با دلى گرفتار شادخوارى هاى دنیایى و لبالب از آرزوهاى سراب گونه است . حقیقت این است که براى یاد کرد مرگ ـ که صادقانه ترین رویداد زندگى هر آدمى است ـ باید خود را به ممارست وا داریم و در یاد کردن آن تمرین کنیم و روز به روز اهمیت و عظمت آن را در خاطر خود مرور کنیم . اگر آدمى زیاد به یاد مرگ باشد ، در دلش تأثیر مثبت مى گذارد و

۱۷
بهمن

عفو و گذشت

عفو و گذشت یکى از صفات برجسته مومنین است و در قرآن و احادیث درباره آن آیات و روایات بسیارى آمده است که قسمتى از آن را بیان مى کنیم و سپس اثار نیک و موارد آن را متذکر شده و سرانجام یادآور مى شویم که چه کسانى بهتر است داراى این صفت باشند.

r آیات و روایات

«خُذِ الْعَفْوَ وَاْمُرْ بِالْعُرْفِ وَ اَعْرِضْ عَنِ الْجاهِلین»[1]

۱۶
بهمن

در حدیثی از امام حسن مجتبى (علیه السلام) مى خوانیم که در پاسخ از سؤال درباره معنى "شجاعت"، فرمود: « مُوافقه الْاَقْرانِ و الصَّبر عِندالطَّعانِ؛ هماهنگى با دوستان و ایستادگى در برابر ضربات دشمنان».[1]

 در حدیثى از امام حسن مجتبى (علیه السلام) در تعریف

۱۵
بهمن

لقمه حرام

قرآن کریم و حرام خواری 

وَلاَ تَأْکُلُواْ أَمْوَ لَکُمْ بَیْنَکُم بِالْبَـطِلِ وَتَدْلُواْ بِهَآ إِلَى الْحُکَّامِ لِتَأْکُلُواْ فَرِیقًا مِّنْ أَمْوَ لِ النَّاسِ بِالاِْثْمِ وَأَنتُمْ تَعْلَمُونَ[1] ؛ اموالتان را میان خود به ناحق نخورید و آن ها را براى فرمانداران نفرستید ، که بخشى از اموال مردم را به ناروا بخورید در حالیکه شما مى دانید .

اشاره
لقمه حرام از نتایج حب دنیا و حرص به آن است و

۱۳
بهمن

غیرت

غیرت ، کوشش در نگهدارى از دین ، زن ، فرزندان و اموال است و نتیجه شجاعت و توانمندى نفس است و از بهترینِ فضایل و صفات آدمى است . و کسى که این صفت را ندارد از زمره مردان خارج و نام مردان بر او نادرست است.

 ضد غیرت ، بى غیرتى است ، و آن ، کوتاهى و اهمال کردن در محافظت آن چه نگاهبانى آن لازم است اعم از دین و عِرض و ناموس و اولاد و اموال که این بیمارى از مهلکات و صفات 

۱۱
بهمن

علم

علم ، عبارت است از درک حقیقت اشیا و شناخت علت وجود آنها ، که همانا از بهترین کمالات و برترین فضایل است ; زیرا علم برگرفته از نام ها و صفات خداوند است و نظام هستى ، به برکت علم ، نظم یافته و هرجا شعاع هستى تابیده به همان اندازه پرتو نور علم هم درخشیده است .

r علم در آیات و روایات
هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لاَ یَعْلَمُونَ[1] ; آیا کسانى که مى دانند با کسانى که نمى دانند یکسانند ؟

امیرمؤمنان(علیه السلام) مى فرمایند :

۱۰
بهمن

ادب

از قیمتى‏ترین سرمایه‏ها و میراثهاى حیات آدمى «ادب‏» است،حتى بالاتر از ثروت و سرمایه است (ادب مرد، به ز دولت اوست).

در برخوردها چیزى به زیبایى و جذابیت ادب نمى‏رسد. باید آن‏را آموخت، به کار بست تا روابطى سالم و احترام‏آمیز و پایدار میان‏افراد، حاکم شود. اما همین واژه متداول و مشهور، گاهى تعریفى‏ناشناخته و حد و مرزى مبهم دارد. از این‏رو مناسب است که بر مفهوم وجایگاه و شرایط آن، تاملى مجدد

۰۵
بهمن

عفت

« شکم پرستى و شهوت پرستى  » است . به گفته راغب اصفهانى در مفردات ، عفت ، پدید آمدن حالتى در نفس است که آدمى را از غلبه شهوت باز مى دارد و عفیف به کسى گفته مى شود که داراى این وصف باشد .

 صاحب مقاییس اللغه مى نویسد : عفت در اصل به دو معنى آمده است : نخست ، خوددارى از انجام کارهاى زشت و دیگر ، کم بودن چیزى . لذا عرب به باقیمانده شیر در پستان مادر « عفه » مى گوید . علماى اخلاق نیز در تعریف « عفت » ، آن را حد وسط 

۰۳
بهمن

سفره غذا

کلینى از حفص بن عمر بجلى روایت نموده که گفت: از وضع‏ناهنجارِ مالى و ازهم پاشیدگىِ زندگیَم به امام صادق علیه  السلام  شکایت کردم.
امام فرمود: هنگامى که به کوفه رفتى با فروش بالشِ زیرِ سَرَت هم که ‏باشد به ده درهم غذائى آماده کن و مقدارى از برادرانَت را به غذا دعوت‏ کُن و از ایشان بِخواه تا درباره تو دعا کنند.
حفص گوید: به کوفه آمدم و هرچه تلاش کردم