بر ساحل معرفت

موجیم و وصل ما ، از خود بریدن است ساحل بهانه ای است ، رفتن رسیدن است

بر ساحل معرفت

موجیم و وصل ما ، از خود بریدن است ساحل بهانه ای است ، رفتن رسیدن است

بر ساحل معرفت

آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند
آیا بود گوشه چشمی به ما کنند
ادرس اینستاگرام: https://www.instagram.com/barsahelmarefat/

نماز جماعت

شنبه, ۱۴ اسفند ۱۳۹۵، ۰۸:۰۵ ب.ظ

نماز جماعت

آئین اسلام،از بعد اجتماعى مهمى برخوردار است و با عنایت‏به‏برکات آثار وحدت و تجمع و یکپارچگى،در بسیارى از برنامه‏هایش‏بر این بعد،تکیه و تاکید کرده است.

برگزارى نمازهاى روزانه واجب نیز به صورت جماعت و گروهى،یکى از این برنامه‏هاست.
در اینجا به اهمیت‏«نماز جماعت‏»و آثار گوناگون آن اشاره‏مى‏کنیم:
اهمیت نماز جماعت
غیر از آثار فردى و اجتماعى نماز جماعت(که به آنها اشاره خواهدشد)پاداش‏هاى عظیمى براى آن بیان شده که در اینجا به بعضى ازروایات،اشاره مى‏شود. از رسول خدا(ص)نقل شده که:«من سمع النداء فلم یجبه من غیرعلة فلا صلاة له‏» (1) نماز کسى 
که صداى اذان را بشنود و بى دلیل،در نماز جماعت‏مسلمانان شرکت نکند،ارزشى ندارد.

در حدیث،تحقیر نماز جماعت،به منزله تحقیر خداوند بشمار آمده‏است:«من حقره فانما یحقر الله‏» (2) شرکت دائم در نماز جماعت،انسان را از منافق شدن بیمه مى‏کند. (3) و براى هر گامى که به سوى نماز جماعت و مسجد برداشته شود،ثواب‏و حسنه در نظر گرفته شده است. (4) همین که کسى براى شرکت در نماز جماعت از منزل خارج‏مى‏شود،یا در مسجد،در انتظار نماز جماعت‏به سر مى‏برد پاداش کسى‏را دارد که در این مدت،به نماز مشغول بوده است. (5) تعداد حاضران در نماز جماعت،هر چه بیشتر باشد،پاداش آن بیشتراست.این کلام رسولخداست که فرمود:«ما کثر فهو احب الى الله‏» (6) حدیث جالبى در بیان فضیلت نماز جماعت است که قسمتى از آن‏در رساله‏هاى عملیه هم ذکر شده است.ترجمه تمام حدیث چنین است:
اگر اقتدا کننده 1 نفر باشد،پاداش 150 نماز داده مى‏شود.
اگر اقتدا کننده 2 نفر باشد،پاداش 600 نماز داده مى‏شود.
اگر اقتدا کننده 3 نفر باشد،پاداش 1200 نماز داده مى‏شود.
اگر اقتدا کننده 4 نفر باشد،پاداش 2400 نماز داده مى‏شود.
اگر اقتدا کننده 5 نفر باشد،پاداش 4800 نماز داده مى‏شود.
اگر اقتدا کننده 6 نفر باشد،پاداش 9600 نماز داده مى‏شود.
اگر اقتدا کننده 7 نفر باشد،پاداش 19200 نماز داده مى‏شود.
اگر اقتدا کننده 8 نفر باشد،پاداش 36400 نماز داده مى‏شود.
اگر اقتدا کنندگان و امام جماعت‏به 10 نفر رسیدند،پاداش‏72800 نماز دارد.
ولى،همین که عدد افراد از ده نفر گذشت،حساب آنرا جز خداکسى نمى‏داند. (7) در حدیث دیگر است:هر که نماز جماعت را دوست‏بدارد،خدا وفرشتگان او را دوست مى‏دارند. (8) در زمان پیامبر(ص)هرگاه افراد نماز جماعت کم مى‏شدند،آنحضرت به جستجو و تفقد از افراد مى‏پرداخت و مى‏فرمود:شرکت درنماز صبح و عشاء،بر منافقان از هر چیز سنگین‏تر است. (9) قرآن نیز،از اوصاف منافقان،بى حالى و کسالت هنگام نماز را بیان‏کرده است. (10 چرا که سحر خیزى و حضور در جماعت مسلمین،آن هم ازراه‏هاى دور و در گرما و سرما،نشانه صداقت در ایمان و عشق نمازگزاراست.
حضور در نماز جماعت،خاص یک منطقه نیست.انسان در هر جا که باشد،خوب است‏به فکر نماز جماعت و حضور در آن و تشویق‏دیگران باشد.
رسول خدا(ص)در باره اهمیت جماعت،فرمود:
«صلاة الرجل فى جماعة خیر من صلاته فى بیته اربعین‏سنة.قیل:یا رسول الله!صلاة یوم؟ فقال(ص):صلاة‏واحدة‏» (11) یک نماز با جماعت،بهتر از چهل سال نماز فرادى در خانه‏است. پرسیدند:آیا یک روز نماز؟فرمود:بلکه یک نماز.
و مى‏فرمود:صف‏هاى نماز جماعت،همانند صف‏هاى فرشتگان درآسمان چهارم است. (12) اولین نماز جماعتى هم که بر پا شد،به امامت رسول خدا و شرکت‏حضرت على(ع)و جعفر طیار(برادر حضرت على(ع))بود.همین که‏ابوطالب،فرزندش على(ع)را دید که به پیامبر اقتدا کرده،به فرزنددیگرش جعفر گفت:تو نیز به پیامبر اکرم اقتدا کن و این جماعت دو سه‏نفرى،پس از نزول آیه «فاصدع بما تؤمر» بود،که فرمان به علنى ساختن‏دعوت و تبلیغ مى‏داد. (13)
آثار نماز جماعت
بر پایى فریضه‏هاى دینى به صورت دسته جمعتى،غیر از پاداش‏هاى فراوانى که یاد شد،در زندگى فردى و اجتماعى امت مسلمان نیز،آثارمثبت و فراوانى دارد که به برخى اشاره مى‏شود:
1- آثار معنوى
بزرگترین اثر معنوى نماز جماعت،همان پاداش‏هاى الهى است که گفته شد.روایت است که شبى،على علیه السلام تا سحر به عبادت‏مشغول بود.چون صبح شد،نماز صبح را به تنهائى خواند و استراحت‏کرد.
رسولخدا(ص)که آنحضرت را در جماعت صبح ندید،به خانه اورفت.حضرت فاطمه(ع)از شب زنده‏دارى على(ع)و عذر او از نیامدن به‏مسجد سخن گفت.پیامبر فرمود:پاداشى که بخاطر شرکت نکردن درنماز جماعت صبح،از دست على(ع)رفت،بیش از پاداش عبادت تمام‏شب است. (14) رسول خدا(ص)فرموده است:
لان اصلى الصبح فى جماعة احب الى من ان اصلى لیلتى‏حتى اصبح (15) اگر نماز صبح را به جماعت‏بخوانم،در نظرم محبوب‏تر ازعبادت و شب زنده‏دارى تا صبح است.
بخاطر همین فضیلت و پاداش‏هاست که اگر تعداد نمازگزاران از ده نفربیشتر شود،اگر تمام آسمان‏ها کاغذ،و دریاها مرکب و درخت‏ها قلم شودو فرشتگان بنویسند،پاداش یک رکعت آنرا نمى‏توانند بنویسند. (16) . و نماز جماعت‏با تاخیر،بهتر از نماز فرادى در اول وقت است. (17)
2- آثار اجتماعى
نماز جماعت،مقدمه وحدت صفوف و نزدیکى دلها و تقویت کننده‏روح اخوت است.
نوعى حضور و غیاب بى تشریفات،و بهترین راه شناسائى افراداست.
نماز جماعت،بهترین،بیشترین،پاکترین و کم خرج‏ترین‏اجتماعات دنیاست و نوعى دید و بازدید مجانى و آگاهى از مشکلات ونیازهاى یکدیگر و زمینه ساز تعاون اجتماعى بین آحاد مسلمین است.
3- آثار سیاسى
نماز جماعت،نشان دهنده قدرت مسلمین و الفت دلها و انسجام‏صفوف است.
تفرقه‏ها را مى‏زداید،بیم در دل دشمنان مى‏افکند،منافقان را مایوس‏مى‏سازد،خار چشم بدخواهان است.
نماز جماعت،نمایش حضور در صحنه و پیوند«امام‏»و«امت‏»
است.
4- آثار اخلاقى،تربیتى
در نماز جماعت،افراد در یک صف قرار مى‏گیرند و امتیازات موهوم صنفى،نژادى،زبانى،مالى و...کنار مى‏رود و صفا و صمیمیت ونوعدوستى در دلها زنده مى‏شود و مؤمنان،با دیدار یکدیگر در صف‏عبادت،احساس دلگرمى و قدرت و امید مى‏کنند.
نماز جماعت،عامل نظم و انضباط،صف‏بندى و وقت‏شناسى‏است.
روحیه فردگرایى و انزوا و گوشه‏گیرى را از بین مى‏برد و نوعى مبارزه‏با غرور و خودخواهى را در بر دارد.
نماز جماعت،«وحدت‏»در گفتار،جهت،هدف و امام را مى‏آموزدو از آنجا که باید پرهیزکارترین و لایق‏ترین اشخاص،به امامت نمازبایستد،نوعى آموزش و الهام دهنده علم و تقوا و عدالت است.
نماز جماعت،کینه‏ها و کدورت‏ها و سوء ظن‏ها را از میان مى‏برد وسطح دانش و عبودیت و خضوع را در جامعه اهل نماز،افزایش مى‏دهد.
به خاطر اینهمه آثار است که به نماز جماعت،آنهمه توصیه شده‏است.حتى نابینایى وقتى از حضور پیامبر،اجازه خواست که به مسجدنیاید،آنحضرت فرمود:از خانه تا مسجد،ریسمانى ببندد و به کمک آن،خود را به نماز جماعت‏برساند. (18) و نیز،نابینایانى که اجازه ترک شرکت‏در نماز خواستند،رسول خدا(ص)اجازه نفرمود. (19) از طرف دیگر،برخورد شدید نسبت‏به کسانى که به نماز جماعت‏اهمیت نمى‏دهند،نشان دیگرى بر اهمیت و سازندگى آن است.
در حدیث است که به چنان کسان،همسر ندهید (20) و معرف آنان‏نشوید. (21)
امام جماعت
در نماز جماعت،آنکه جلو مى‏ایستد و مردم به او اقتدا مى‏کنند،«امام‏»نام دارد.بعضى نیز به او«پیشوا»مى‏گویند.در نظام اجتماعى‏سیاسى اسلام،آنکه پیشوایى جمعى را به عهده دارد،باید از یک سرى‏فضیلت‏ها و برترى‏ها برخوردار باشد،تا فضایل او،الهام‏بخش دیگران نیزباشد.در نماز جماعت نیز،پیشنماز،باید در علم و عمل و تقوا و عدالت،برتر از دیگران باشد.
در حدیث مى‏خوانیم:«فقدموا افضلکم‏» (22) و«فقدموا خیارکم‏»، (23) یعنى با فضیلت‏ترین و بهترین خودتان را جلو بیندازید و به او اقتدا کنید.
احادیث،در این باره،بسیار است.به چند نمونه اشاره مى‏کنیم:
امام جماعت،باید کسى باشد که مردم به ایمان و تعهد او اطمینان‏داشته باشند. (24) امام صادق(ع)فرمود:امام جماعت،رهبرى است که شما را به سوى‏خدا مى‏برد،پس بنگرید که به چه کس اقتدا مى‏کنید. (25) ابوذر فرمود:امام شما،در قیامت،شفیع شماست.پس شفیع خودتان‏را از افراد سفیه و فاسق قرار ندهید. (26) اقتدا کردن به افراد ناشناخته و آنان که در دین یا امامت،غلومى‏کنند،نهى شده است. (27) افرادى که در جامعه،بخاطر گناه علنى، شلاق خورده‏اند،یا از طریق نامشروع،بدنیا آمده‏اند،حق امام جماعت‏شدن ندارند. (28) امام جماعت، باید مورد قبول مردم باشد،و گرنه آن نماز،مورد قبول‏درگاه خداوند نیست. (29) امام صادق(ع) در تفسیر این آیه شریفه (خذوا زینتکم عند کل‏مسجد) (30) هنگام رفتن به مسجد،زینت‏خود را همراه داشته باشید)
فرمود:زینت مسجد،پیشواى شایسته و امام جماعت مسجد است. (31) البته پوشیدن لباس پاک و داشتن وقار و عطر زدن و...نیز درروایاتى به عنوان‏«زینت مسجد»آمده است.
امام باقر(ع)فرمود:امام جماعت‏باید از افراد اندیشمند و صاحب‏فکر باشد. (32) رسول خدا(ص) فرمود:کسى که پشت‏سر امام عالم نماز بخواند،گویا پشت‏سر من و حضرت ابراهیم،نماز خوانده است. (33) امام جماعت،باید مراعات ضعیف‏ترین افراد را بکند و نماز را طول‏ندهد. (34) از مجموع این احادیث،موقعیت‏حساس امامت جماعت‏شناخته‏مى‏شود.
انتخاب امام جماعت
از آنجا که در امام جماعت،برترى و فضیلت‏بر دیگران شرط است،اگر در موقعیتى،چند نفر شایستگى آنرا داشتند که به آنان اقتدا شود،باز هم اوصاف و شرایطى به عنوان اولویت در روایات مطرح است که‏آموزنده است و گرایش به ارزشها و انتخاب بهتر را مى‏آموزد.از جمله:
1- کسى که قرائت نمازش بهتر باشد(اقرئهم)
2- کسى که در هجرت،پیشقدم باشد(اقدمهم هجرة)
3- کسى که دین‏شناس‏تر و در مراتب علمى برتر باشد (اعلمهم‏بالسنة و افقههم فى الدین)
4- کسى که سن بیشترى داشته باشد(فاکبرهم سنا)
5- کسى که انس او با قرآن بیشتر باشد.
6- کسى که زیباتر و خوشروتر باشد. (35)
7- صاحب منزل،از مهمان در امام جماعت‏شدن مقدم است.
8- امام جماعت دائمى،بر افراد تازه وارد به مسجد،مقدم است.
در میان امتیازات،به مسئله‏«عالم بودن‏»بیش از هر چیزى تکیه شده‏است.این دانایى و اعلمیت،در همه مواردى که نوعى رهبرى و پیشوایى‏در کار است،شرط و امتیاز است.
در حدیث است:
«من صلى بقوم و فیهم من هو اعلم منه لم یزل امرهم الى السفال الى‏یوم القیامة‏» (36) کسى که امامت نماز و پیشوایى گروهى را به عهده بگیرد،در حالیکه میان آنان،داناتر از او هم باشد، وضع آن جامعه تا قیامت،همواره رو به‏سقوط و پستى است.
البته همچنانکه در حدیثى گذشت،امام جماعت‏باید مورد پذیرش وقبول مردم باشد.این مقبولیت،از راه علم و پاکى و عدالت و تواضع واخلاق نیکو بدست مى‏آید.
نباید غفلت داشت که گاهى دشمنان و اهل نفاق،براى ضربه زدن‏به اسلام و روحانیت،امام جماعتى را با شایعه و تهمت و دروغ،بدنام‏مى‏کنند تا او را به انزوا بکشند.هشیارى مردم، خنثى کننده این نقشه‏شیطانى است.پشت‏سر کسى نباید به جماعت ایستاد که با فسق و گناه وبدرفتارى،مقبولیت‏خود را از دست داده است،نه آنکه دستهاى مرموزدشمن،او را از نظرها انداخته باشد!...
عدالت در امام جماعت
از شرایط امام جماعت،عادل بودن است.
عدالت را در کتب فقهى تعریف کرده‏اند.فقهاى گرانقدر،از جمله‏حضرت امام خمینى(قدس سره)مى‏فرمایند:
عدالت،یک حالت درونى است که انسان را از ارتکاب گناهان‏کبیره،و تکرار و اصرار نسبت‏به گناهان صغیره باز دارد. (37) پاکى،تقوا،دورى از گناه،از نشانه‏هاى عدالت است.بنا به‏اهمیت این صفت،در نظام اسلامى یکى از امتیازات به حساب آمده ودر فقه اسلامى و قانونى اساسى، داشتن آن براى مسئولان بلند پایه ومشاغل حساس،شرط است و کارهاى مهم کشور و امور مردم،باید بدست افراد عادل انجام گیرد.
به برخى از این موارد که عدالت‏شرط است،توجه کنید:
در مسائل عبادى،امام جماعت‏باید عادل باشد.
در مسائل سیاسى عبادى،مثل نماز جمعه،خطیب و امام جمعه بایدعادل باشد.
در مسائل سیاسى و حقوقى،(همچون نمایندگى مجلس و تصویب‏قوانین)نظر فقهاى عادلى بنام‏«شوراى نگهبان‏»معتبر است.
در مسائل حقوقى،گرفتن و دادن هر حق به صاحبش،باید با گواهى‏افراد عادل باشد.
در مسائل تربیتى،اجراى حدود اسلامى و تادیب ظالم و خلافکار،وقتى است که افراد عادل،به خلاف و گناه او شهادت دهند.
در مسائل اقتصادى،بیت المال باید دست افراد عادل باشد.
در مسائل اجتماعى و فرهنگى،پخش و نشر خبرها،باید دست افرادعادل باشد و به خبر افراد فاسق،اعتماد نمى‏توان کرد،مگر پس ازتحقیق و تفحص.
در مسائل نظامى،فرمانده کل قوا،با رهبرى است،که عدالت‏شرط‏آنست.
پس عدالت،از ارکان مهم در نظام حکومتى اسلام و واگذارى‏مسئولیت‏هاى اجتماعى و تنظیم امور زندگى است.
راه شناخت عدالت
گرچه برخوردارى از عدالت،و داشتن ملکه ترک گناه،از اموردرونى افراد است،ولى با علائم و نشانه‏هایى که در زندگى و عمل افرادبروز مى‏کند،مى‏توان به بود و نبود آن در افراد،پى برد.در روایات، برخى از این علائم به چشم مى‏خورد و بعضى ملاک‏ها بیان شده که باوجود آنها، مى‏توان کسى را عادل شمرد.
از امام صادق(ع)پرسیدند:عادل کیست؟
فرمود:
«اذا غض طرفه من المحارم و لسانه عن الماثم و کفه عن‏المظالم‏» (38) کسى که چشمش را از نامحرم،زبانش را از گناه،ودستش را از ظلم حفظ کند:
پیامبر خدا(ص)نیز در حدیثى انسان جوانمرد و عادل را چنین معرفى‏مى‏کند:
«من عامل الناس فلم یظلمهم و حدثهم فلم یکذبهم و وعدهم‏فلم یخلفهم فهو ممن کملت مروته و ظهرت عدالته...» (39) کسى که با مردم،در معاملات،ستم نکند و در سخن،دروغ نگوید و در وعده‏هایش تخلف نکند،او از کسانى‏است که مروتش کامل و عدالتش آشکار است.
از امام صادق(ع)سؤال شد:عدالت انسان را از کجا بشناسیم؟
فرمود:همین که کسى اهل حیا و عفت‏باشد و در خوراک و گفتار وشهوت،خود را به گناه نیالاید،و از گناهان بزرگى مثل زنا،ربا،شراب،فرار از جنگ،...(که مورد تهدید قرآن است) بپرهیزد،و جز در مواردى‏که عذر دارد،از شرکت در جماعت مسلمین دورى نکند،چنین انسانى‏عادل است و تفتیش از عیوب او و غیبت او بر مردم حرام است... (40) در روایات دیگرى مى‏خوانیم:
به آنکس که نمازهاى پنجگانه را به جماعت‏بخواند،خوشبین باشیدو گواهى او را بپذیرید. (41) شاید آنچه را که فقهاء،به عنوان‏«حسن ظاهرى‏»در عدالت‏بیان‏مى‏کنند،همین باشد که با حضورش در مراسم و جماعت مسلمین ونبودنش در مراکز فساد و گناه،مایه اعتماد مردم شود و او را از این‏طریق،انسان عادل و درست کارى بشناسند.
امام باقر(ع)در مورد عدالت زنان مى‏فرماید:
همین که اهل حجاب و از خانواده‏هاى محترم بود و از شوهر خویش‏اطاعت مى‏کرد و از کارهاى ناپسند و جلوه‏گرى‏هاى ناروا پرهیز داشت،عادل است. (42) در بعضى روایات،«فاسق‏»را کسانى مى‏داند که به خاطر گناهان‏زشت علنى،در جامعه شلاق خورده،یا میان مردم مشهور به خلاف وبدکارى یا مورد سوءظن باشند. (43) البته معناى عدالت در یکنفر،آن نیست که در طول عمر،مرتکب‏گناهى نشده باشد،چرا که این ویژگى،تنها در انبیاء و اولیاء معصوم‏است، ولى همین که ما،در ظاهر،از او گناه بزرگى ندیده باشیم،کافى‏است.
این نیز ناگفته نماند که:اگر کسى خود را عادل نمى‏داند،و حتى به مردم بگوید که من عادل نیستم،اما مردم او را عادل و با تقوا بشناسند،مى‏تواند امام جماعت‏شود و مردم نیز مى‏توانند به او اقتدا کنند و اگرمردم،مایل به اقتدا باشند،نباید سرپیچى کند. (44) و حتى اگر پس ازنماز جماعت،معلوم شود که امام جماعت،عادل نبوده،نمازهایى را که‏پشت‏سر او خوانده‏اند صحیح چرا بعضى به جماعت نمى‏روند؟ است و اعاده لازم نیست. (45)
با همه پاداشها و آثارى که براى نماز جماعت وجود دارد،برخى ازاین فیض بزرگ محرومند و با تاسف،شاهدیم که بسیارى،به آن‏بى اعتنا و کم رغبت‏اند و حتى در همسایگى مسجد به سر مى‏برند،ولى‏در جماعت مسلمین حاضر نمى‏شوند و مسجدها،گاهى به صورت‏ناراحت کننده و دردآورى خلوت است.
علت‏شرکت نکردن افراد در نمازهاى جماعت،گوناگون است.
بعضى واقعا عذر دارند و دلیلشان پذیرفتنى است،ولى در بسیارى موارد،بهانه‏هایى پوچ، بیشتر نیست.مرورى به اینگونه دلایل و بهانه‏هامى‏کنیم:
بعضى،از پاداشهاى نماز جماعت،غافلند.
برخى،از بدرفتارى برخى نمازگزاران در مسجد،به نماز جماعت‏بى رغبت مى‏شوند.
بعضى،تنها بد اخلاقى امام جماعت را،بهانه عدم شرکت‏خود قرارمى‏دهند و آنرا منافى با عدالت او به حساب مى‏آورند.
بعضى،بخاطر همفکر نبودن امام جماعت،با دیدگاههاى سیاسى آنان‏نسبت‏به موضوعات و اشخاص و...از شرکت در جماعت،دورى‏مى‏کنند.
بعضى،بخاطر مشغولیت‏هاى اقتصادى و اجتماعى و گرفتارى‏هاى‏روزمره،از پاداشهاى عظیم نماز جماعت محروم مى‏شوند.
بعضى،از برخورد سرد افراد مسجد،دلسرد مى‏شوند و دیگرنمى‏روند.
بعضى،عیب‏هاى بستگان و نزدیکان امام جماعت را به حساب اومى‏گذارند و او را قبول ندارند.
بعضى،شرکت‏خود را در نماز جماعتى را،مایه تقویت و بزرگ شدن‏پیشنماز در جامعه مى‏دانند و از آن پرهیز دارند،بى آنکه دلیلى روشن بربیعدالتى امام جماعت داشته باشند.
بعضى،از روى غرور،حاضر نیستند در نماز جماعت‏یک امام جوان‏یا فقیرزاده،اما پاک و متعهد و لایق،شرکت کنند.
برخى هم،تن‏پرور و تنبل‏اند و در عبادات،بى حوصله و کسل‏اند ونماز جماعت را،بجاى آنکه کار بدانند،بار مى‏دانند و به سختى‏حاضرند دست از کارهاى دیگر بکشند و به جمع مسلمانان در نمازبپوشندند.
بعضى نیز،از طول کشیدن نماز جماعت،از مسجد مى‏گریزند.
بعضى نیز،از متولى یا دست‏اندرکاران مسجد،خوششان نمى‏آید،ازاین رو به نماز جماعت نمى‏آیند.
اینها گوشه‏اى از علل سردى برخى نسبت‏به حضور در نماز جماعت‏بود.
همانطور که دیدید،بیشتر اینها،بهانه‏هایى غیر قابل اعتناست. اگر آگاهى و رشد دینى مردم به حدى برسد که عوامل یاد شده راکنار بگذارند،و با خلوص و همدلى،در صفوفى منظم کنار هم بنشینند،به پاداش‏هاى عظیم جماعت،توجه داشته باشند،بدخلقى پیشنماز را،مغایر با عدالت او ندانند،گناه بستگان او را به حساب او نگذارند،و...به برکات و آثار مثبت فراوان این‏«گردهمایى دینى‏»
بیندیشند،خواهیم دید که مساجد،رونق بیشترى خواهد یافت و خلوتى‏نمازهاى جماعت،از میان خواهد رفت.
البته،صلاحیت‏هاى علمى و اخلاقى پیشنماز،و محیط گرم وآموزنده بودن مساجد،و برخورد شایسته و احترام‏آمیز با شرکت کنندگان درنماز،به خصوص با جوانان و نوجوانان،مى‏تواند سهم عمده‏اى در جذب‏آنان به مسجد،این کانون وحدت و معنویت داشته باشد.
سهم مسئولان فرهنگى،تبلیغى و تربیتى کشور نیز در این زمینه،مهم‏است.
اگر مربیان محترم و معلمان و پدران و مادران،خود در جماعت‏هاشرکت کنند و در برابر شاگردان و فرزندان به نماز بایستند،یا به مساجدبروند،الهام بخش دیگران نیز خواهد بود.
اگر مدارس،در کنار مساجد ساخته شود،براى حضور دانش‏آموزان‏در نمازهاى جماعت، تسهیلى به حساب مى‏آید.
نماز مسافر
نماز،از واجبات بسیار مهمى است که در هیچ حال از انسان ساقطنیست،حتى در مسافرت، بیمارى،میدان جنگ،در حال غرق شدن و...
البته بنا به شرایط خاص،صورت‏هاى مختلفى به خود مى‏گیرد،ولى‏همواره بر انسان واجب است.
یک مسلمان هنگام سفر و در طول راه هم باید بر نمازهاى خویش‏مواظبت کند.در قطار، اتوبوس،در سرما و گرما،در تنگى وقت و عجله،نباید نماز را سبک شمرد و اداى آن را به فراموشى سپرد.وقتى اتوبوس یاقطار،براى نماز یا صرف غذا نگه مى‏دارد،باید شتافت و نماز را هم‏خواند.و اگر توقفى نکرد،از راننده خواست تا نگهدارد.
شرایط نماز قصر
مسافر،در مدت مسافرت و در راه،با هشت‏شرط،نمازهاى چهاررکعتى خود را باید شکسته و قصر(دو رکعت)بجا آورد: (46) شرط اول:آنکه سفر او کمتر از هشت فرسخ شرعى نباشد.
شرط دوم:آنکه از اول مسافرت،قصد هشت فرسخ را داشته باشد.
شرط سوم:آنکه در بین راه،از قصد خود بر نگردد.
شرط چهارم:آنکه نخواهد پیش از رسیدن به هشت فرسخ،از وطن‏خود بگذرد،یا ده روز یا بیشتر در جایى بماند.
شرط پنجم:آنکه براى کار حرام سفر نکند و سفرش،سفر معصیت‏نباشد.
شرط ششم:آنکه از صحرانشینان بیابان گرد نباشد.
شرط هفتم:آنکه شغل او مسافرت نباشد.
شرط هشتم:آنکه به حد ترخص (47) برسد.
اقامت ده روز
در مسافرت،اگر انسان قصد ماندن ده روز تمام یا بیشتر در یکجاداشته باشد،باید نمازهایش را تمام بخواند.اگر نیت واقعى او،ماندن‏کمتر از ده روز است،نمى‏تواند در ظاهر قصد ده روز کند و تمام بخواند.
اگر قبل از تمام شدن ده روز،به دلایلى تصمیم انسان عوض شد وتصمیم به بازگشت گرفت، روزهاى باقیمانده را هم باید تمام بخواند.
اگر کسى مسافرت کند و به وطن خود برود،هر چند کمتر از ده روزبماند،نمازهایش تمام است.مگر آنکه از وطن خود اعراض کرده وبنایش بر بازنگشتن باشد،که حکم مسافر دارد.
زادگاه انسان،وطن اصلى اوست،مگر آنکه از آنجا اعراض کند.
محل دیگرى را هم که انسان براى اقامت دائمى انتخاب مى‏کند،وطن‏غیر اصلى او به حساب مى‏آید.کسى که در دو جا زندگى مى‏کند،هر دوجا وطن او محسوب مى‏شود.تا انسان،قصد ماندن همیشگى در جایى‏غیر از وطن اصلى نداشته باشد،وطن او حساب نمى‏شود،مگر آنکه بدون‏قصد ماندن،آنقدر بماند که مردم بگویند آنجا وطن اوست.
کسى که مسافرت،شغل اوست(مثل رانندگان،خلبانان و...)یاشغلش به گونه‏اى در ارتباط با سفر است که همواره در تردد و رفت و آمداست،نمازهایش را باید تمام بخواند.(توضیح بیشتر در رساله‏هاست).
مسافر،در چهار جا مى‏تواند نمازش را هم شکسته و هم تمام بخواند:
1-مسجد الحرام
2-مسجد النبى
3-مسجد کوفه
4-حرم سید الشهداء و مسجد متصل به حرم آنحضرت. (48)
در این موارد،براى فیض بیشتر بردن از معنویات این اماکن،مسافرمجاز است نمازش را تمام بخواند.
نماز قضا
نماز،از حقوق خدا بر عهده انسان است و انجام درست و به موقع آن،بر انسان مکلف واجب است.
کسى که نماز واجب خود را به هر دلیل در وقت آن نخوانده است،مانند:فراموشى،بیهوشى، مستى،یا عدم امکان و از روى اجبار،یا ازروى سهل انگارى و معصیت،و یا آنکه خوانده ولى باطل بوده و بعدافهمیده است،باید آن نمازها را که نخوانده یا باطل بجا آورده،قضا کند.
البته نمازهاى روزانه‏اى را که زنان در حال حیض یا نفاس‏نمى‏خوانند،قضا ندارد.
کسى که نماز قضا دارد،باید در خواندن آن کوتاهى نکند،ولى‏واجب نیست فورى آنرا بجا آورد.
انسان تا زنده است،اگر چه از خواندن نمازهاى خود عاجز باشد،دیگرى نمى‏تواند نمازهاى او را قضا نماید.
نماز قضا را مى‏توان با جماعت‏خواند.و لازم نیست نماز هر دو یکى باشد.مثلا مى‏توان قضاى نماز صبح را،در جماعت نماز مغرب و عشاءخواند،یا برعکس.
نمازى که از انسان فوت شده،از نظر تعداد رکعات،به همان صورت‏باید قضا شود.مثلا انسان مى‏تواند در مسافرت،قضاى نماز چهار رکعتى رابه صورت تمام بخواند.و اگر مثلا در مسافرت، نماز ظهر از انسان قضاشده،در وطن باید آن را به صورت دو رکعتى قضا کند.
(براى آشنایى با مسائل ریزتر نماز مسافر و نماز قضا،به‏«توضیح المسائل‏»رجوع کنید.)
___________________________
1- وسائل،ج 5 ص 375،کنز العمال،ج 8 حدیث 22799.
2- من لا یحضره الفقیه،ج 1 ص 377.
3- مستدرک الوسائل،ج 1 ص 488.
4- کنز العمال،ج 8 حدیث 22815 از پیامبر اسلام(ص).
5- کنزالعمال،ج 8 حدیث 22818 و 22827.
6- کنزالعمال،ج 8 ص 258.
7- مستدرک الوسائل،ج 1 ص 487،رساله حضرت امام،مسئله 1400.
8- مستدرک الوسائل،ج 1 ص 488.
9- کنزالعمال،ج 8 ص 256.
10- و اذا قاموا الى الصلوة قاموا کسالى(نساء،آیه 142).
11- مستدرک الوسائل،ج 1 ص 488.
12- همان مدرک.
13- همان مدرک،ص 689،وسائل،ج 5 ص 373.
14- سفینة البحار،ج 1،جماعت.
15- کنز العمال،ج 8 حدیث 22792.
16- توضیح المسائل امام(قدس سره)مسئله 1400.
17- توضیح المسائل امام(قدس سره)مسئله 1402.
18- وسائل،ج 5 ص 377.
19- کنزالعمال،ج 8 ص 255.
20- و21- سفینة البحار،ج 1،جماعت.
22- و23- من لا یحضره،ج 1 ص 377.
24- مستدرک الوسائل،ج 1 ص 490.
25- مستدرک الوسائل،ج 1 ص 491،وسائل،ج 5 ص 416.
26- وافى،ج 2 ص 177.
27- و28- مستدرک الوسائل،ج 1 ص 491.
29- وسائل ج 5 ص 417 و مستدرک،ج 1 ص 492.
30- اعراف،آیه 31.
31- نورالثقلین،ج 2 ص 19.
32- و33- مستدرک الوسائل،ج 1 ص 492.
34- من لا یحضر،ج 1 ص 381.
35- وافى،ج 1 ص 177،مستدرک الوسائل،ج 1 ص 492 و 493،وسائل،ج 4 ص 419.
36- من لا یحضر،ج 1 ص 378.
37- تحریر الوسیله،ج 1،بحث امام جماعت.
38- بحار،ج 75 ص 248.
39- بحار،ج 67 ص 1-
40- استبصار،ج 3 ص 12.
41- وسائل،ج 18 ص 291.
42- استبصار،ج 3 ص 13.
43- وسائل،ج 18 ص 295.
44- جواهر،ج 13 ص 277،تحریر الوسیله،ج 1،شرایط امام جماعت.
45- تحریرالوسیله،شرایط امام جماعت.
46- هر یک از این شرایط،داراى مسائل و جزئیات بسیارى است که توضیح آنها را از رساله‏ مطالعه کنید.
47- حد ترخص یعنى جایى که با رسیدن به آنجا،انسان دیگر دیوار شهر را نبیند و صداى‏اذان آنرا نشنود(توضیح المسائل حضرت امام).
48- رساله حضرت امام،مسئله 1356.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی