ارتباط باخدا
انسان، دائماًً در معرض امتحان و آزمایش
«أَحَسِبَ النّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنّا وَ هُمْ لا یُفْتَنُونَ وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَیَعْلَمَنَّ اللّهُ الَّذینَ صَدَقُوا وَلَیَعْلَمَنَّ الْکاذِبینَ»
پروردگار می فرماید: ای نبی محترم من! آیا اینها تصور میکنند، همین که گفتند: ما ایمان آوردیم؛ ما آنها را آزمایش نمی کنیم؟! بلکه ما اینها را در معرض آزمایش می گذاریم، تا علم پروردگار درباره ی این گروه عملاً در خارج پیاده شود. فرمودند: «یفتنون کما یفتن الذهب یخلصون کما یخلص الذهب». دائماً شما را در معرض امتحان قرار می دهند.
دو راه ارتباط با پروردگار
اگر انسان بخواهد با پروردگار رابطه پیدا بکند؛ دو راه وجود دارد. یک راه برای اولیاء خداست، یک راه هم برای نوع ماست.
فاصله گرفتن از امیال نفسانی
«أین الطریق یا رسول الله الی وصل الحق؟ قال: البعد عن النفس».
سؤال کرد: یا رسول الله راه رسیدن به خدا چیست؟
حضرت فرمودند: فاصله گرفتن از نفس و امیال نفسانی.
این راه، برای همه ی ماست.
چگونه بر اسرار غیب مطلع شدی؟
امام صادق(ع) به آن شخص فرمودند: این علمی که پیدا کردی، از کجا پیدا کردی؟ چگونه بر اسرار غیب مطلع شدی؟
گفت: یابن رسول الله هر چه دلم خواست، بر خلاف آن عمل کردم، با امیال نفسانی مبارزه کردم.
البته این یک راهی است که باید- البته! البته!- پروردگار مساعدت بکند.
ارتباط اولیای خدا باپروردگار
یک راه هم مخصوص اولیای خداست که هر چه عمل می کنند، برای خدا باشد. اگر نماز می خوانم، برای خاطر پروردگار باشد. همانطوری که در منزل وضو می گیرم، خارج از منزل هم همان طور وضو بگیرم.
خاطره ای از مرحوم حاجی انصاری
خدا رحمت کند مرحوم حاجی انصاری را که گفت: در منزل کسی مهمان بودم، وقتی خواستم بخوابم، صاحب خانه برای من آب وضو آورد وگفت: شما قبل از خواب وضو نگرفته اید! به صاحب خانه گفتم: من در منزل خودم هم قبل از خواب وضو نمی گیرم.
خدای ناکرده، طوری نشود که در منزل خودت وضو نگیری؛ اما در خانه ی مهمان وضو بگیری! این شرک است. چنین شخصی مشرک است.
اخلاص مرحوم جاپلقی
برای هر دو راه رسیدن به خدا نمونه وجود دارد، داداش جون!
نمونه ی راه دوم آقای جاپلقی(ره) است که اهل جاپلق بود و به بنده گفت: من درس استاد را درست ملتفت نمی شدم. یک روز درکلاس درس وقتی من حرف زدم، استاد در حضور دیگران گفت: جناب شیخ اهل کجا هستی؟ گفتم: اهل جاپلق. گفت: برو جاپلق! تو چه می فهمی این درس ها را؟! - البته سرزنش شدن در برابر دیگران خیلی انسان را می کوبد- گفت: چون استاد بود، من چیزی نگفتم؛ اما در صدد برآمدم که یک علاجی بکنم.
دیدم زیارت عاشورا که نمی توانم بخوانم، روزی حداقل یک ساعت و نیم وقت می خواهد و من مُحَصّل هستم. بعد فکر کردم تا اینکه این حدیث به نظرم آمد که: «من اخلص لله اربعین صباحا ...». یعنی هر کس اعمال خودش را چهل روز خالصاً برای خدا انجام بدهد، چشمه های حکمت از قلبش بر زبانش جاری می شود. رفاقتش، حرف زدنش و... همه برای خدا باشد. وقتی حرف می زند، اظهار فضل و علم نباشد. خودش را در حضور امام زمان (ع) بداند. « لله » و « فی الله » صبحت بکند.
مرحوم جاپلقی گفت: بعد از چهل روز عمل خالصانه هر چه استاد گفت، جوابش را به بهترین صورت بیان کردم! استادگفت: آقا شیخ جاپلقی! تو چه کرده ای؟! امروز غیر از روزهای دیگر هستی! گفتم: حالا شما هر چه می خواهید بگویید. من هستم و شما و خدا و امام زمان(ع).
پروردگار حکمت و علوم حقیقیه را بر قلب سرازیر می کند و درد و دوای شما و علت نپریدن شما را معرفی می کند، داداش جون!
مشکلات طریق اخلاص
خیلی مشکل است که انسان چهل روز اعمالش را خالص بکند، چون پروردگار طبق همین آیه ای که خواندم، انسان را در معرض امتحان قرار می دهد. مثلاً یک کسی می گفت: من در صدد برآمدم تا اعمالم را از غیر پروردگار خالص کنم، یک دخترعمه ای داشتم که هیچ وقت با من کاری نداشت، حال که من این چند روزه می خواهم عملم را از غیر خدا خالص کنم، این دخترعمه پیغام فرستاده که من یک مسائلی دارم و باید از ایشان بپرسم! خدا در معرض امتحان قرار می دهد.
لزوم شب زنده داری در سفر الی الله>
باید در سفر الی الله متوقف نشوید. سفر الی الله آن است که رابطه ی نصف شبت با پروردگار برقرار باشد،آقاجان! حال یا به قصد تقدم،یا اگر نتوانستید بیدار شوید؛ قضا بکنید.«و قضائه افضل».
دائماً به دنبال تصفیه ی قلب و خلوص عمل باشید.
«واتقوا الله ویعلمکم الله» باید نصف شب ها رابطه ی قلبی برقرار باشد. حال هم که شب ها در حال بلند شدن است، باید خودتان را دریابید. «الشتاء ربیع المومن» یعنی زمستان، بهار مومن است، بخاطر شبهای طولانی برای شب زنده داری و روزهای کوتاه برای روزه گرفتن.
بدون سَهَر، نمی شود به سوی پروردگار سفر کرد. «السفر الی الله لایمکن الا بامتطاء الیل»/
شاگرد مغازه و نماز اول وقت
اگر مردی برون آی و سفر کن
هر آنچه پیشت آید زان گذر کن
امیال نفسانی، حوادث روز، خویشاوندان، هیچکدام نباید مانع شما بشود. بنازم به آن شاگرد مغازه که وقتی صاحب مغازه برای اینکه او را از نماز اول وقت باز بدارد، گفت: وقتی جورابها را آوردند، تحویل پنجه گیر بده، تا آنها را برای دوختن پنجه ببرد، از طرفی هم صاحب مغازه به جورابی گفته بود که شما جورابها را اول ظهر بیاور، همین که جورابها را اول اذان ظهر آوردند، شاگرد مغازه -که قبلاً شرط کرده بود فقط تا وقت اذان کار بکند- کار را رها کرد و رفت برای نماز اول وقت.
فهمیدی عزیز من! باید این طور باشی.
گرفتار این افکار نشوید که امروز نشد، فردا! حالا یک دقیقه دیر بشود یا یک دقیقه زود، چه فرقی می کند!
این افکار چرند است، داداش جون!
همین که گفتند: الله اکبر، باید بروم نمازم را بخوانم و برگردم سرکارم.
باید این طور مستبد باشید، داداش جون! نه اینکه تصور بکنید اینها مقدس بودن است. مردم در دنیاشان عاقل هستند و درآخرتشان احمق! نباید به حرف های آنها گوش بدهید.
مشتری ها زیاد شده اند، وقت نماز جماعت ندارم!!
شخصی که اهل نماز اول وقت بود، یک روز خدمت رسول اکرم (ص) عرضه داشت: یا رسول الله کار من از جهت مالی بهم ریخته است.
حضرت فرمود: به همین وضعیت کنونی قناعت کن. اگر دنیای تو وسعت پیدا بکند؛ برای تو خطرناک است!
گفت: نه! من بالاتر از این حرف ها هستم، یا رسول الله!
حضرت فرمود: بسیار خب، این یک درهم را بگیر و سرمایه ی کسب خودت قرار بده.
مدتی گذشت، همان شخصی که همیشه در صف اول جماعت بود، کم کم به صف دوم رسید، به صف سوم، صف چهارم، تا اینکه یک روز در نماز جماعت حاضر نشد!
حضرت جویای احوال او شد، او هم به حضرت پیغام فرستاد که مشتری ها زیاد شده اند و به جهت قضای حوائج برادران ایمانی، دیگر وقت نمی کنم به نماز جماعت برسم!!!
سخنرانی آیت الله حق شناس