صله رحم
خویشاوندان، ارتباط خونى با هم دارند. شاخ و برگهاى یکدرختند و گلهاى یک بوستان. پس، ارتباطشان هم طبیعى است و قطعرابطه و رفت و آمد میان اقوام، عارضهاى ثانوى و یک بیمارىاجتماعى و «آفتخانوادگى» به حساب مىآید و اگر بىدلیل باشد، زشتو نارواست. اگر دلیلى هم داشته باشد، قابل رفع و شایسته تجدید رابطهاست.
حضرت على(علیهالسلام) مىفرماید: «صلة الرحم توجب المحبة؛ [1] .
پیوند با خویشاوندان (صلهرحم) محبت مىآورد.»
روشن است که قطع این رابطه هم، سردى و کدورت و جدایى دلها را در پى دارد.
r صله رحم در روایات
در احادیث، از صله رحم به عنوان «محبوبکنندهانسان میان بستگان» یاد شده است: «صلة الرحم ... محبتة فىالاهل».[2] .
سفارش اکید دین، بر این است که حتى با آنان که با شما بریده وقطع رابطه کردهاند، صله رحم و تجدید رابطه کنید (صل من قطعک) کهاین، نوعى ایثار و گذشت فوقالعاده مىطلبد.
محدوده این پیوند نیز گسترده است و هر بهانه را از دست انسانمىگیرد. امامصادق(علیهالسلام) مىفرماید:
«صل رحمک و لو بشربة من ماء؛ [3]
صله رحم کنید، هر چند در حد خوردن جرعه آبى باشد.»
در حدیث معروف دیگرى آمده است:
«صلوا ارحامکم و لو بالسلام»؛
هر چند با سلام گفتن، با خویشاوندان پیوند برقرار کنید.
آنچه گاهى مانع رفت و آمدهاى خانوادگى و دیدارهاىخویشاوندان یا دوستان مىشود، توقعات بالا، هزینه و مخارج، معطلىرفت و برگشت، وقت نداشتن افراد و ... است. اما اگر به حداقل همراضى باشیم و لحظهاى نشستن و حالى پرسیدن و آبى و چایى خوردنو برخاستن، یا از همان دم در، سلام کردن و جویاى حال شدن وبرگشتن هم باشد، «صله رحم»ها بیشتر و ارتباطها قویتر خواهد گشت.
r آثار و نتایج
این نوع پیوند، فواید بسیار و آثار دنیوى و اخروى فراوانى دارد کهاز احادیثبسیار آن، تنها به دو نمونه زیر، اکتفا مىکنیم:
حضرت امام باقر(علیهالسلام) فرموده است:
«صلة الارحام تزکى الا عمال و تنمى الاموال و تدفع البلوى و تیسر الحساب وتنسىء فى الاجل؛ [4]
صله ارحام، «اعمال» را پاک، «اموال» را افزون، بلاها را دفع، حسابرا آسان مىکند و «اجل» را به تاخیر مىاندازد.»
همچنان که مىبینید، نتایجیاد شده، برخى به امور دنیوى مربوطاست، برخى هم نتایج اخروى و پاداشهاى خدایى را نسبتبه اینعمل، بازگو مىکند.
حدیث دیگر از امام صادق(علیهالسلام) است:
«صلة الارحام تحسن الخلق و تسمح الکف و تطیب النفس و تزید فى الرزق وتنسئ الاجل؛ [5]
صله رحم، اخلاق را نیکو، دست را بخشنده، دل و جان را خوشمىسازد، رزق را مىافزاید و اجل و مرگ را به تاخیر مىاندازد.»
این کار نیک و ساده، آنقدر سازنده و مفید است و آنچنان موردرضاى پروردگار، که گاهى تقدیر الهى به خاطر آن عوض مىشود وخداوند به پاداش این عمل نیکو، بر عمر کسى مىافزاید. در مقابل، قطعرابطهها و بریدن از خویشاوندان، به حدى شوم و نفرتبار و در نظرخداوند، ناپسند است که عمر را مىکاهد.
به این حدیث تکاندهنده توجه کنید:
امام صادق(علیهالسلام) فرمود: «ما چیزى را جز «صله رحم» سراغ نداریم که عمررا زیاد کند، تا آنجا که گاهى تا زمان مرگ یک نفر، سه سال مانده است، ولى او اهلصله رحم مىشود. آنگاه خداوند، سى سال بر عمرش مىافزاید و سى و سه سالدیگر زنده مىماند. و گاهى اجل کسى سى و سه سال است، به خاطر قطع رحم وگسستن رابطههاى خویشاوندى، کاهش مىیابد و اجلش سر سه سال فرامىرسد.»[6]
r مرز صله رحم
این ادب معاشرت، اختصاص به بستگان پاک و با تقوا و حزباللهى هم ندارد. یک وظیفه اخلاقى است، حتى نسبتبه آنان که اهلگناهند. چه بسا به برکت رفت و آمدهاى بستگان صالح، فاجران هم راهصلاح پیش گیرند و تاثیر بپذیرند. گاهى ترک مراوده و رفت و آمد،سبب مىشود که بستگان معصیتکار، در گناه و بیراهه خود، بیشترپیشروى کنند، ولى حفظ رابطه، جلوى بدتر شدن آنان را مىگیرد. دراین صورت، تکلیف، همچنان نگهبانى از این خط ارتباط و پیوندخویشاوندى است.
یکى از شیعیان از امام صادق(علیهالسلام) مىپرسد: برخى خویشاوندانمخط و تفکر دیگرى دارند، غیر از فکر و مرامى که من دارم. آیا آنان برمن حقى دارند؟ حضرت فرمود: آرى، حق قرابت و خویشاوندى راچیزى قطع نمىکند. اگر با تو همفکر و هم عقیده باشند، دو حق بر تودارند: یکى حق خویشاوندى، دوم حق اسلام و مسلمانى. [7]
حتى اگر بستگان، مایه آزار انسان را هم فراهم کنند، باز حقگسستن پیوند را نداریم. در حدیث آمده است:
مردى خدمت رسول خدا((صلی الله علیه و آله) آمد و عرض کرد: یا رسول الله! منخویشاوندانى دارم که من با آنان پیوند مىکنم و رابطه دارم، اما آنانآزارم مىدهند. تصمیم گرفتهام آنان را ترک کنم. حضرت رسول فرمود:آنگاه، خدا هم تو را ترک مىکند! ... گفت: پس چه کنم؟ رسول خدافرمود: به کسى که محرومت کرده، عطا کن، با کسى که از تو بریده،رابطه برقرار ساز، کسى که بر تو ستم کرده، از او درگذر. هر گاه چنینکردى، خداوند پشتیبان تو خواهد بود. [8]
از على(علیهالسلام) نقل شده که فرمود:
«صلوا ارحامکم و ان قطعوکم»؛ [9]
با خویشاوندانتان پیوند و رفت و آمد داشته باشید، هر چند آنان باشماقطعرابطهکردهباشند.
سنت «صله رحم»، از نیکوترین برنامههاى دینى در حیطه معاشرتاست. گرچه شکل نوین زندگى و مشغلههاى زندگیهاى امروزى، گاهىفرصت این برنامه را از انسانها گرفته است، ولى حفظ ارزشهاى دینى وسنتهاى سودمند و ریشهدار دینى، از عوامل تحکیم رابطهها درخانوادهها است. بویژه در مناسبتهاى ملى، در اعیاد و وفیات و آغازسال جدید، فرصت طبیعى و مناسبى براى عمل به این «سنت دینى»است.
باشد که بر دستورالعملهاى مکتب در بعد اجتماعى و خانوادگى،وفادار بمانیم و صفاى زندگى را در سراب غربزدگى و تقلید از «فرهنگبیگانه» نبازیم.
r حکایت
1- صله رحم امام
حسین بن على پسر عموى امام صادق علیه السلام از افراد شجاع و پر صلابت بود به طورى که به او رمح آل ابوطالب (نیزه خاندان ابوطالب ) مى گفتند. از آنجائى که بینى پهنى داشت به حسن افطس معروف گردید.
او در ماجراى قیام عبدالله محض (نواده امام حسن ) بر ضد منصور دوانیقى خلیفه عباسى پرچمدار بود، و بر سر همین موضوع با امام صادق کدورتى داشت ، به حدى که یکبار با کارد پهن به امام حمله کرد تا آن حضرت را بکشد.
«سالمه» یکى از کنیزهاى امام مى گوید: در آن هنگام که امام در بستر شهادت قرار گرفت ، در بالینش بودم و پرستارى مى کردم ، بى هوش شد، وقتى که به هوش آمد، به من فرمود: هفتاد دینار به حسن افطس بدهید و فلان مقدار و فلان مقدار به افراد دیگر بپردازید.عرض کردم : آیا به مردى که با کارد پهن و تیز به شما حمله کرد و مى خواست شما را بکشد هفتاد دینار بدهیم؟ فرمود: آیا نمى خواهى مشمول این آیه باشم که خداوند مى فرماید: آنها که پیوندهائى که خداوند به آنها امر کرده است بر قرار مى دارند و از پروردگارشان مى ترسند و از بدى حساب بیم دارند... داراى عاقبت نیک در سراى آخرت خواهند بود. »[10]
سپس فرمود: آرى اى سالمه خداوند بهشت را آفرید و پاکیزه و خوشبو ساخت به طورى که بوى خوش آن فاصله مسیر دو هزار سال راه به مشام او مى رسد، ولى این بوى خوش به مشام قطع کننده پیوند و خویشاوندى و عاق والدین نمى رسد. [11]
2- عدم صله رحم و مرگ
شعیب عقر قوقى گوید: امام موسى بن جعفر فرمود: فردا مردى از اهل مغرب به نام یعقوب ترا ملاقات مى کند و از احوال من مى پرسد او را به خانه ام راهنمائى کن. من او را در طواف یافتم و حال احوال کردم ، دیدم مرا مى شناسد. گفتم : از کجا مرا شناختى ؟ گفت : در خواب کسى مرا گفت : که شعیب را ملاقات کن و آنچه خواهى از او بپرس . چون بیدار شدم نام ترا پرسیدم ترا به من نشان دادند.
او را مردى عاقل یافتم و به در خواستش او را به خانه امام بردم و اجازه طلبیدم و امام اجازه دادند.
چون نگاه امام به او افتاد فرمود: اى یعقوب دیروز اینجا (مکه ) وارد شدى ، ما بین تو و برادرت فلان جا انزاعى واقع شد و کار به جائى رسید که همدیگر را دشنام دادید و این طریقه ما و دین پدران ما نیست ، ما کسى را به این کارها امر نمى کنیم ، از خداى یگانه و بى شریک بپرهیز.به این زودى مرگ ما بین تو و برادرت جدائى خواهد افکند و این بخاطر آن شد که شما قطع رحم کردید. او پرسید: فدایت شوم ، مرگ من کى خواهد رسید؟ فرمود: همانا اجل تو نیز نزدیک بوده لکن چون تو در فلان منزل با عمه ات صله کردى و رحم خود را وصل کردى بیست سال به عمرت افزوده شد.
شعیب گوید: بعد از یکسال یعقوب را در حج دیدم و احوال او را پرسیدم ، گفت : برادرم در آن سفر به وطن نرسیده وفات یافت و در بین راه به خاک سپرده شد.[12]
--------------------------------------------------------------------------------
[1] _ غررالحکم.
[2] _ اصول کافى، ج2، ص151.
[3] _ اصول کافی.
[4] _ اصول کافی: ج 2، ص150.
[5] _ اصول کافی: ج 2، ص 151، حدیث 6 و 12.
[6] _ اصول کافی: ج 2، ص152، حدیث17.
[7] _ میزان الحکمه، ج4، ص83.
[8] _ بحارالانوار، ج71، ص100.
[9] _ بحارالانوار، ص92.
[10] - سوره رعد, آیه 21.
[11] - الغیبه للطوسی: ص 128.
[12] - منتهى الآمال: ج 2, ص 206.