نقد فقهی استدلال تکفیریها و داعشیها بر اولویت کشتن مسلمانان مخالف آنها
نقد فقهی استدلال تکفیریها و داعشیها بر اولویت کشتن مسلمانان مخالف آنها
سوال:
جریانهای منحرف تکفیری با هدف سوق دادن جوانان مومن و مجاهد اهل سنت کشورهای جهان، بهسوی مبارزه با برادران مسلمانشان اعم از شیعیان و اهل سنت غیر وهابی، راه انداخته و با استدلال به آیهای از قرآن کریم زمینه چرخش رویکرد جهاد برضد رژیم صهیونیستی و آمریکا را به جهاد برضد شیعه و ایران اسلامی و اهل سنت ضد صهیونیسم تبدیل کردهاند. این گروه در پاسخ به این سوال که (چرا برای کمک به مردم غزه نرفته و در مقابل اسرائیل نجنگیدند) گفتهاند که: «الجواب الاکبر فی القرآن الکریم، حین یتکلم الله تعالی عن العدو القریب و هم المنافقون فی أغلب آیات القرآن الکریم، لانهم أشد خطرا من الکافرین الاصلیین والجواب عند أبی بکر الصدیق حین قدم قتال المرتدین علی فتح القدس التی فتحها بعده عمر بن الخطاب.»؛[۱] به این معنا که پاسخ این سوال را خداوند در قرآن کریم داده است آنجا که خداوند از دشمن نزدیک سخن گفته و آنان در بیشتر آیات قرآن کریم منافقان هستند که خطر آنها از کافران اصلی شدید تر است. همچنین جواب این سوال در عملکرد ابو بکر صدیق است،هنگامی که جنگ با مرتدان را بر فتح قدس مقدم کرد که بعد از او توسط عمر بن خطاب فتح شد.
تکفیریون بر اساس آیه قرآن که میفرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ قَاتِلُواْ الَّذِینَ یَلُونَکُم مِّنَ الْکُفَّارِ وَلِیَجِدُواْ فِیکُمْ غِلْظَةً وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ مَعَ الْمُتَّقِینَ»[۲]
ای کسانی که ایمان آوردهاید! با کافرانی که به شما نزدیکترند، پیکار کنید! (و دشمن دورتر، شما را از دشمنان نزدیک غافل نکند!) آنها باید در شما شدّت و خشونت (و قدرت) احساس کنند و بدانید خداوند با پرهیزگاران است.»
میگویند: کفّار بر دو قسم هستند؛ گروهی از کافران، غیر مسلمانان و در فاصله دور جغرافیایی هستند و گروه دیگر مسلمان نمایان داخل کشورهای اسلامی هستند که به خاطر برخی از عقاید شرک آلود و کفر آمیز از کافران گروه اول بدترند و این آیه بیان میکند که ابتدا باید با این کافران مسلمان نما جنگید؛ چون آیه یاد شده تاکید دارد که ابتدا باید با دشمنان و کافرانی که به شما نزدیک هستند جهاد کرد (یَلُونَکُم مِّنَ الْکُفَّارِ: کافران نزدیک و مجاور) و سپس سراغ کافران دیگر رفت. لذا اول باید با مسلمانان مشرک جنگید و یهود و نصاری به ویژه اسرائیل در اولویت بعدی هستند.
---------------------------------------------------
پی نوشت:
[۱]. مصاحبه با یکی از سران تکفیری ها، شبکهCNN )سی. ان. ان(، نقل از خبرگزاری افغان ایرکا.
[۲]. سوره توبه آیه ۱۲۳.
پاسخ:
در پاسخ به این ادعا میتوان گفت:
۱. آنچه در متن آیه (۱۲۳ سوره توبه) مطرح شده، جنگ با «کفار» نزدیک است اما مسلمانان و حتی منافقان نزدیک در زمره «کفار» نیستند تا مصداق«کافرنزدیک» باشد و جنگ با آنان اولویت داشته باشد. مفسران در تفسیر آیه یاد شده با ذکر شأن نزول آن مطالبی بیان داشته و از آن نتیجه گرفتهاند که در جنگ با کفار باید توجه مسلمانان به کافران نزدیک متمرکز باشد و با تمرکز به کفار دورتر، از کفار نزدیک غافل نشده و جنگ را به صورت تدریجی با کفار نزدیک به سوی کفار دورتر ادامه دهند. و نیز در تفسیر «التسهیل» گفته شده که این آیه در جنگ های رسول خدا(صلّی الله علیه و آله) اشاره به جنگیدن با رومیان در شام اشاره دارد.[۱]
فخررازی صاحب تفسیر کبیر می نویسد: هنگامی که خداوند دستور جنگ با مشرکان را صادر نمود، با این آیه شریفه مسلمانان را به راه درست جنگیدن ارشاد فرمود که از نزدیک آغاز کنند و به تدریج به مناطق دورتر منتقل شوند.[۲] در روایات اسلامی آمده که مراد از دشمنان نزدیک یهودیان اطراف مدینه هستند که شامل بنی قریظه و بنی نضیر و خیبر می باشد.«قال ابن عباس: مثل بنی قریظه و النضیر و خیبر و نحوها».[۳]
۲. در قرآن کریم حتی در یک مورد «منافقان» به عنوان مصداقی برای « دشمن نزدیک » معرفی نشده اند. این درحالیست که منافقان در میان مسلمانان زندگی می کردند و در فرصت های مختلف سعی در توطئه و اختلال در جامعه مسلمین را داشتند. بنابراین گرچه برخی از گروه های تکفیری و تندرو شیعیان و پیروان مکتب اهل بیت و برخی از گروه های اهل سنت را متهم به نفاق می کنند؛ با این حال نمی توان براساس قرآن کریم این گروه ها را « کافر قریب » نامیده و جواز جهاد و کشتار آنها را صادر نمود و کشتار این مسلمانان توسط داعش هیچ ارتباطی به این آیه شریفه ندارد.
۳. علی رغم آن که در زمان حیات پیامبر اکرم(صلّی الله علیه و آله) تعداد منافقان زیاد بوده[۴] و در قرآن کریم سوره ای با نام «منافقون» نازل شد و در آن منافقان مورد سرزنش قرار گرفته اند؛ ولی پیامبر اسلام(صلّی الله علیه و آله) هرگز با منافقان نجنگیدند و جنگ با منافقان جزو سیرة آن حضرت نبوده است، بلکه سیرة نبوی نسبت به منافقان ارشاد و افشاءِ توطئه ها بوده است. بنابراین گرچه مسلمانان غیر وهابی از نظر داعش منافق شمرده شوند، جنگ و کشتار آنان هیچ مشروعیت و استناد به سیره نبوی ندارد.
۴. بر خلاف نظر گروه تکفیری داعش، خداوند در سوره توبه جهاد با کفار را بر جهاد با منافقان مقدم کرده است. آن جا که در سوره توبه میفرماید: «یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ جَاهِدِ الْکُفَّارَ وَالْمُنَافِقِینَ وَاغْلُظْ عَلَیْهِمْ وَمَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِیرُ»[۵]
ای پیامبر! با کافران و منافقان جهاد کن ، و بر آنها سخت بگیر! جایگاهشان جهنم است و چه بد سرنوشتی دارند.
در این آیه خداوند به صراحت جهاد با کفار را بر جهاد بر منافقان از حیث رتبه مقدم کرده است؛ در حالی که دیدگاه داعش بر خلاف آیه یاد شده است.
۵. درحالی که خداوند در قرآن کریم بارها واژه (قتال) را در تعامل با کافران به کار برده است، نسبت به مسلمانان منحرف و منافق حتی یک مورد واژه قتال استفاده نشده است. فقط یک بار واژه «جهاد«برای منافقان بکار برده شده است که تمام مفسران اتفاق نظر دارند براینکه مقصود «مواجهه فرهنگی و تبلیغی» است نه جنگ نظامی.
مفسران مسلمان، بر این امر اتفاق دارند که جنگ با منافقان در دین اسلام تشریع نشده است و در ذیل آیه «یا أَیُّهَا النَّبِیُّ جاهِدِ الْکُفَّارَ وَ الْمُنافِقِینَ وَ اغْلُظْ عَلَیْهِمْ»[۶] گفتهاند که گرچه از ظاهر آن وجوب جهاد با منافقان به دست میآید اما از عملکرد و سنت پیامبر در جنگ نکردن با منافقان کشف می کنیم که مقصود جهاد غیرنظامی است، بنابراین باید جهاد در این آیه بر جهاد لسانی و امثال آن حمل شود.[۷] طبری در تفسیر «جامع البیان فی تأویل القرآن» روایات متعددی در این زمینه نقل کرده است مثلاً: « از ابن عباس نقل شده است که جهاد با کفار بوسیله شمشیر است و جهاد با منافقان بوسیله زبان و عدم خوشرفتاری با آنان. همچنین از ابن عباس نقل شده است که جهاد با کفار با جنگ است و جهاد با منافقان این است که با آنها با تندی صحبت کنیم.[۸]
بنابراین، آیات شریفه «سوره توبه» هیچ مسلمانی را به سوی جنگ با مسلمانان-که اختلافهایی با یکدیگر دارند و احیانا از نگاه یکدیگر منافق شمرده می شوند - دستور نداده است، بلکه آیه مربوط به آن دسته از کفار رسمی است که از سوی آنها بخاطر نزدیک بودنشان به جامعه اسلامی خطری متوجه حکومت اسلامی است.[۹]
۶. نزدیک ترین گروه کافر به امت اسلامی در عصر حاضر صهیونیست ها و یهودیان هستند که سرزمین مسلمانان را در وسط کشورهای اسلامی (فلسطین،اردن، مصر، سوریه، لبنان) اشغال نمودهاند.
آیا طبق آیه کریمه مورد استناد این گروه ( قَاتِلُواْ الَّذِینَ یَلُونَکُم مِّنَ الْکُفَّارِ) جنگ با صهیونیست ها و یهودیان غاصب واجب و در اولویت نیست؟
آیا بسیج این همه نیروی جوان و پُرانرژی و انقلابی از سراسر کشورهای اسلامی و غیر اسلامی- که خشم شان را از جنایت صهیونیست ها، آنان را تبدیل به بمبهای آماده انفجار برضد اسرائیل غاصب کرده است- بسوی برادر کشی در کشورهای اسلامی دقیقا خواسته ی اسرائیل غاصب و آمریکای جنایتکار نیست؟! در چنین جنگ و نزاع داخلی جوانان مؤمن و غیور انقلابی هر دو گروه از مسلمانان کشته میشوند و کفار و دشمنان اسلام به ویژه صهیونیست ها از خطر تهاجم هردو راحت می مانند.
آیا خداوند رحمن همین خطر بزرگ و آفت عظیم برادر کشی و از بین رفتن توان امت اسلامی را بر اثر تنازع داخلی پیش بینی نفرموده و با نهی وحیانی خویش که فرمود: (لَا تَنَازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَتَذْهَبَ رِیحُکُمْ)[۱۰]حرمت این نزاع را برای این چنین روزی به ما اعلام نکرده است؟!
۷. قرآن کریم از کافر انگاشتن کسانی که اظهار مسلمانی نموده پرهیز داشته و میفرماید: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا ضَرَبْتُمْ فِى سَبِیلِ اللَّهِ فَتَبَیَّنُوا وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقى إِلَیْکُمُ السَّلامَ لَسْتَ مُؤْمِناً تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَیاهِ الدُّنْیا فَعِنْدَ اللَّهِ مَغانِمُ کَثِیرَهٌ کَذلِکَ کُنْتُمْ مِنْ قَبْلُ فَمَنَّ اللَّهُ عَلَیْکُمْ فَتَبَیَّنُوا إِنَّ اللَّهَ کانَ بِما تَعْمَلُونَ خَبِیراً»؛[۱۱] ای کسانی که ایمان آورده اید! هنگامی که در راه خدا گام بر می دارید (و به سفری برای جهاد میروید)، تحقیق کنید! و بخاطر اینکه سرمایه ناپایدار دنیا (و غنایمی) به دست آورید، به کسی که اظهار صلح و اسلام میکند نگویید: «مسلمان نیستی» زیرا غنیمتهای فراوانی (برای شما) نزد خداست. شما قبلًا چنین بودید و خداوند بر شما منّت نهاد (و هدایت شدید). (پس ،بشکرانه این نعمت بزرگ،) تحقیق کنید! خداوند به آنچه انجام میدهید آگاه است.
در شأن نزول آیه یاد شده بنابر نقل کتب تفسیری آمده است: پیامبر اکرم(صلّی الله علیه و آله) دستهاى از یاران خود را به فرماندهى «اسامه بن زید» براى جنگ با «بنى ضمره» فرستادند. اسامه به اسلام آوردن یکی از اهالی این قبیله توجّهى ننمود و وى را به قتل رسانید. همراهان اسامه ماجرا را به پیامبر اکرم(صلّی الله علیه و آله)گزارش دادند و گفتند: اى رسول خدا! ندیدى که اسامه چگونه مردى را که مىگفت: «لا إله إلا الله محمّد رسول الله» به قتل رسانید! پیامبر(صلّی الله علیه و آله) وقتى این گزارش را شنیدند خطاب به اسامه فرمود: با «لا إله إلا الله»، چه کردى؟! اسامه گفت: اى رسول خدا! آن مرد تنها براى این شهادتین گفت که جان خویش را حفظ کند!. پیامبر۹فرمود: آیا تو دلش را شکافتى و از درونش آگاهى یافتى؟! در این هنگام آیه یادشده نازل شد و اسامه سوگند یاد کرد که دیگر هرگز با کسى که شهادتین را بر زبان مىراند نجنگد.[۱۲]
از اینرو نسبت دادن نفاق به مسلمانان اعم از اهل سنت و شیعیانی که گروه تکفیری داعش آنها را کافران و منافقان داخلی مینامند، کاملا بی اساس و نقض این دستور قرآنی است؛ زیرا معنای نفاق، اظهار اسلام و پنهان داشتن کفر است در حالی که اهل سنت مخالف داعش و نیز شیعه امامیه شهادتین را به زبان آورده و از صمیم قلب به آن ایمان داشته و به تمام ضروریات دین اسلام مؤمن و به آنها با قلب و عمل پایبند هستند و با کمال صراحت و شجاعت عقاید خود را در کتابهای گوناگون اعم از تفسیر، فقه و اعتقادات ثبت نموده و با یقین و استدلال محکم معتقد به توسل، شفاعت، زیارت و تبرک به مقدسات واقعی اسلام بوده و هیچگاه در بیان این عقاید حتی پای پنهان کاری و تقیه را هم به میان نیاورده و با صدای بلند وهابیان را دعوت به مناظره میکنند.
۸. تعریف مسلمان و کافر را باید از احادیث رسول خدا(صلّی الله علیه و آله) بشناسیم. پیامبر(صلّی الله علیه و آله) می فرماید: آیا میدانید ایمان به خدای یگانه چیست؟ گفتند : خدا و رسولش عالم ترند. فرمود: شهادت به اینکه خدایی جز خدای یگانه وجود ندارد و اینکه محمد فرستاده خداست و نیز شهادت به اقامه نماز و اعطای زکات و روزه ماه رمضان و خمس کسب و اموال.[۱۳]
روایت یاد شده به صراحت دلالت دارد که هر شخصی به یگانگی خدا و رسالت پیامبر۹و اقامه نماز و اعطای زکات، روزه خمس اقدام کند مسلمان است. و کاملا بدیهی است که تمامی اهل سنت مخالف داعش و نیز شیعیان و پیروان مکتب اهل بیت: نیز این گونه اند و به اصول و ارکان اسلام ایمان و اعتقاد دارند.
۹. با نگاهی به نخستین صفحات کتابهای روائی مانند: صحیح بخاری و صحیح مسلم با این روایت مواجه میشویم که پیامبر اکرم(صلّی الله علیه و آله) از جنگ با مسلمانان نهی فرمودند و به همین اندازه که گروههای مسلمان اظهار شهادتین کرده و نماز و روزه و زکات را اداء کنند اکتفا نموده است و عنوان مسلمان بر آنها مطابقت می کند. ایشان میفرماید: مأمور شدم با مردم بجنگم تا آنکه گواهی دهند که معبودی به حق جز خدای یکتا نیست و محمد پیامبر خداست و نماز برپا دارند و زکات بدهند. پس اگر اینها را انجام دادند خونها و اموالشان مگر به حق اسلام محفوظ است و حساب آنها با خداست. [۱۴]
در روایت دیگری بخاری از طریق انس بن مالک نقل نموده که پیامبر اکرم(صلّی الله علیه و آله) فرمودند: کسى که مانند ما نماز بخواند و به طرف قبله بایستد و از گوشت ذبح شده ما بخورد پس او مسلمان است و در پناه خدا و رسول است ، عهد خدا را درباره او نشکنید.[۱۵]
این روایات و روایات مشابه دیگر، همگی بیانگر آنند که نمىتوان کسى را که شهادتین بر زبان جاری کرد کافر یا مشرک قلمداد نمود و به این بهانه جان و مال او را حلال شمرد؛ بلکه با گفتن شهادتین احکام ظاهری اسلام بر او مترتب میگردد.
۱۰. در شریعت اسلام حتی کفار هم تا وقتی محارب نشده و به پیکار بر ضد اسلام و اخراج پیامبر(صلّی الله علیه و آله) اقدام ننموده اند در امنیت اند و جهاد با آنان مشروع نیست و با دقت در سوره توبه به دست می آید که سیاق عمومی آیات این سوره ، از مشرکانی که با اهل اسلام به ناحق، بنای دشمنی و جنگ گذاشتند، و به تعبیر دیگر محارب هستند، سخن میگوید و نه گروه های دیگر. « أَلاَ تُقَاتِلُونَ قَوْمًا نَّکَثُواْ أَیْمَانَهُمْ وَهَمُّواْ بِإِخْرَاجِ الرَّسُولِ وَهُم بَدَؤُوکُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ أَتَخْشَوْنَهُمْ فَاللّهُ أَحَقُّ أَن تَخْشَوْهُ إِن کُنتُم مُّؤُمِنِینَ»[۱۶] آیا با گروهی که پیمانهای خود را شکستند ، و تصمیم به اخراج پیامبر(صلّی الله علیه و آله) گرفتند ، پیکار نمی کنید؟! درحالی که آنها نخستین بار (پیکار با شما را) آغاز کردند آیا از آنها میترسید؟! با اینکه خداوند سزاوارتر است که از او بترسید، اگر مؤمن هستید!. سپس در آیه بعد دستور به جنگ با طغیانگران از کفار را میدهد؛ زیرا جنگ با آنها موجب در امان ماندن و آرامش مؤمنان از آزار و اذیت کفار خواهد شد.[۱۷]
بنابراین سیاق آیات قتال سوره توبه مخصوص کفار طغیانگر و متجاوز است، اما کافران و حتی مشرکانی که در حال جنگ با مسلمانان نیستند و به زندگی خود مشغول و در حال صلح با مسلمانان اند قرآن کریم اجازه جنگ و کشتار آنان را نداده است. «الا الذین عاهدتم من المشرکین ...»[۱۸] خطای بزرگی که گروه داعش در فهم این آیات قرآن مرتکب شده است عدم تفکیک بین دو گروه آیات است و خیال کرده اند که طبق قرآن با هرکسی که کافرش می دانیم باید جنگید و این خطائی است که قرآن آن را مردود دانسته، چنان که در آیات دیگر قرآن بیان شده است، «وَقَاتِلُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ الَّذِینَ یُقَاتِلُونَکُمْ وَلاَ تَعْتَدُواْ إِنَّ اللّهَ لاَ یُحِبِّ الْمُعْتَدِینَ» و در راه خدا ، با کسانی که با شما میجنگند ، نبرد کنید! و از حدّ تجاوز نکنید ، که خدا تعدّی کنندگان را دوست نمی دارد.
۱۱. از سنتهای پیامبر اکرم(صلّی الله علیه و آله) در جنگها این بود که حتی در جنگ با کفار و متجاوزان فقط به جنگ و قتل جنگجویان تجاوزگر اکتفا میکرد و هیچ گاه متعرض دیگر شهروندان عادی آنان نمی شد. پیامبر اکرم(صلّی الله علیه و آله) هنگامی که «عبد الرحمان بن عوف» را در سال ششم هجرت برای جنگ با قبیله کلب فرستاد؛ توصیه فرمود: «با کسانی که به خدا کفر میورزند ، نبرد کنید ولی افراط نکنید، حیله گری نکنید، و هیچ بچه ای را نکشید، و هنگامی که با دشمن مشرک برخورد کردید، آنان را به سه خصلت دعوت کنید. پس هر کدام شما را اجابت کردند، از آنها بپذیرید و دست از آنان بردارید. سپس آنان را به اسلام دعوت کنید. پس اگر شما را اجابت کردند، از آنان بپذیرید و آنها را رها کنید.[۱۹]
همچنین خلیفه اول «ابوبکر» به فرمانده سپاهش دستور داد که: « خیانت نکنید، افراط نکنید، بچه کوچک را نکشید، پیرمردها را نکشید، و هیچ نخلی را نبرید و نسوزانید...»[۲۰]
خلیفه دوم «عمر بن خطاب» نیز هنگامی که سپاهیانش را برای جنگ میفرستد به آنان چنین توصیه کرد : « ... در راه خدا با کسانی که کفر میورزند بجنگید و افراط نکنید... و هیچ پیرمرد و زن و بچه ای را نکشید.[۲۱]
اکنون باید دید اعمال گروه افراطی و تکفیری داعش را مانند کشتن زنان، پیر مردان و کودکان و مردمی که در خانه خود نشسته و هرگز اقدام به درگیری مسلحانه نکرده اند با توصیههای پیامبراکرم(صلّی الله علیه و آله) و خلفای اهل سنت سازگاری دارد؟!.
۱۲. استدلال داعشیها به عملکرد «ابوبکر» مبنی بر جنگ با مرتدان نیز بسیار سست است؛ زیرا همانطور که تکفیریها نیز تصریح کرده اند، ابوبکر با کسانی جنگید که میگفت آنان مرتد شده و دین اسلام را رها کرده و دین دیگری برگزیدهاند، نه با نمازگزاران یا منافقان مدینه. خلیفه اول با کسانی جنگیده است که خود مدعی نبوت بوده اند. حتی کسانی مثل مسیلمه، اسود و طلیحه هیچ گاه مسلمان نشدند که بگوییم مرتد شده اند. آنها در زمان رسول خدا قائل به مشارکت در نبوت رسول اکرم(صلّی الله علیه و آله) بودند که خود آن حضرت در اواخر عمر گروهی را برای جنگیدن با آنان فرستاده؛ زیرا مهمترین خطر برای مسلمانان به حساب می آمدند. اگر استدلال آنها درست باشد، ابوبکر قبل از جنگیدن با مسیلمه و طلیحه که «کافر» بودند، باید به جنگ منافقان مدینه میرفت. بدون شک این منافقان پس از رحلت پیامبر(صلّی الله علیه و آله) وجود داشتند و تعدادشان نسبت به قبل افزایش پیدا کرده بود. اما ابوبکر به جای شناسایی و کشتن آنان به جنگ مرتدان رفت. حتی در جنگی که با مانعین زکات کرد با این استدلال بود که ابتدا به او خبر داده بودند که این گروه از مرتدان هستند و از دین حضرت محمد(صلّی الله علیه و آله) برگشته اند و اگر چنین گزارشی به وی نمی رسید، با آنها نمیجنگید.
۱۳. داعشی ها و تکفیری ها و وهابیون باید بدانند که مسلمانان پیرو دیگر مذاهب اعم از شافعی ها، حنفی ها، مالکی هاف حنبلی ها و شیعیان نه کافرند و نه منافق، زیرا همه آنها با صراحت شهادتین را بر زبان می رانند و از عمق قلب به مضمون آن و وحیانی بودن قرآن و مبدأ و معاد اعتقاد صادقانه داشته و فرائض شریعت اسلامی را مانند نماز، روزه، خمس، زکات، حج، ... را بجا می آورند.
اختلاف نظر آنان با وهابیت در مشروعیت چند عمل فقهی مانند زیارت پیامبر گرامی(صلّی الله علیه و آله) و توسل و شفاعت انبیاء و اولیاء الهی فقط اختلاف در فهم نصوص دینی و اختلاف اجتهادی است که اگر بر فرض همه این مذاهب در این موضوعات دچار خطا شده باشند موجب کفر نمی شود. برهمین اساس جنگ بین مذاهب و فرق اسلامی به دلیل اختلافات عقیدتی و فقهی جایز نیست و حرام شرعی می باشد. و بر اساس این قاعده کلی است که همه فقهاء اسلام درباره اختلافات اجتهادی که می گویند: «للمجتهد المصیب اجران و للمخطئ اجر واحد». اگر به نظر «وهابیها» جرم «شافعیها» تقلید از «امام شافعی» و جرم «حنفیها» تقلید از «امام ابوحنیفه» و جرم «مالکیها» تقلید از «امام مالک» و جرم شیعیان تقلید از امام جعفرصادق(ع) در مسائل اختلافی باشد، این جرم مجوز قتل و تهمت کفر نیست، بلکه باید ضمن احترام به جان و مال و عرض یکدیگر به گفتمان علمی برای تبیین معارف و اقعی شریعت اسلام پرداخت.
نتیجه
بر اساس آیات شریفه قرآن کریم که ارائه شد، کشتار بی رحمانهمسلمانان اعم از سنی و شیعه توسط داعش، هیچ مشروعیت دینی و مبنای قرآنی ندارد، چنانکه منظور از کافران نزدیک در آیه شریفه ۱۲۳ سوره توبه، کسانی هستند که دین اسلام را قبول نداشته و با مسلمانان قصد جنگ داشته و در بین مسلمانان هستند که اکنون مصداق بارز آن صهیونیست ها و یهودیان متجاوز در فلسطین هستند. اما مسلمانان شیعه و سنی غیر وهابی، ابدا مصداق کافر نبوده بلکه کسانی که اقدام به کشتن این مسلمانان بیگناه میکنند مصداق این آیه میباشند:
Nوَمَنْ یَقْتُلْ مُؤْمِنًا مُتَعَمِّدًا فَجَزَاؤُهُ جَهَنَّمُ خَالِدًا فِیهَا وَغَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِ وَلَعَنَهُ وَأَعَدَّ لَهُ عَذَابًا عَظِیمًا [۲۲]
------------------------------------------------------------
پی نوشت:
[۱]. محمد بن أحمد بن محمد الغرناطی الکلبی، التسهیل لعلوم التنزیل، ج۲، ص۸۶، لبنان، بیروت، دار الکتاب العربی، چ۴، ۱۴۰۳هـ/۱۹۸۳م.
[۲]. فخر الدین محمد بن عمر التمیمی الرازی الشافعی، التفسیر الکبیر، ج۱۶ ص۱۸۱. بیروت، دار الکتب العلمیة، چ۱، ۱۴۲۱هـ /۲۰۰۰م.
[۳]. أبی السعود محمد بن محمد العمادی، تفسیر ابی سعود(إرشاد العقل السلیم إلى مزایا القرآن الکریم)، ج۴، ص۱۱۲، بیروت، دار إحیاء التراث العربی.
[۴]. وَمِنْ أَهْلِ الْمَدِینَةِ مَرَدُوا عَلَى النِّفَاقِ... سوره توبه، آیه ۱۰۱.
[۵]. سوره توبه، آیه ۷۳.
[۶]. توبه، ۷۳.
[۷]. رک: فخرالدین محمد بن عمر رازی، التفسیر الکبیر أو (مفاتیح الغیب)، ج۱۶ص۱۰۷، بیروت، دار الکتب العلمیة، چ۱، ۱۴۲۱هـ / ۲۰۰۰م؛ و ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، تفسیر القرآن العظیم، ج۲ص۳۷۲، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۱ق؛ و طبری، محمد بن جریر، جامع البیان عن تأویل آی القرآن ج۱۰ص۱۸۳، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۵ق؛ و آلوسی، سید محمود، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم والسبع المثانی ج۱۰ص۱۳۷، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، بیتا. طباطبایی، محمد حسین، تفسیر المیزان، ترجمه موسوی همدانی، ج۱۹ص۵۶۵-۵۶۶، قم، دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه، ۱۳۷۴ش.
[۸]. طبری، جامع البیان فی تأویل آی القرآن، ج ۱۰ ص ۱۸۳.
[۹]. المغنی، ابن قدامة، ج۱۰، ص۳۶۸؛ الحاوی الکبیر، الماوردی، ج۱۴، ص۲۹۷، دارالفکر؛ حاشیة إعانة الطالبین على حل ألفاظ فتح المعین لشرح قرة العین بمهمات الدین، أبی بکر ابن السید محمد شطا الدمیاطی، ج۴، ص۱۹۴، دارالفکر.
[۱۰]. سوره انفال، آیه ۴۶.
[۱۱]. النساء، آیهی:۹۴.
[۱۲]. قال: بعث رسول الله صلى الله علیه و سلم سریة رسول الله علیها أسامة بن زید إلى بنی ضمرة، فلقوا رجلا منهم یدعى مرداس بن نهیک معه غنیمة له و جمل أحمر، فلما رآهم أوى إلى کهف جبل، و اتبعه أسامة، فلما بلغ مرداس الکهف وضع فیه غنمه، ثم أقبل إلیهم فقال: السلام علیکم، أشهد أن لا إله إلا الله و أن محمدا رسول الله فشد علیه أسامة فقتله من أجل جمله و غنیمته. و کان النبی صلى الله علیه و سلم إذا بعث أسامة أحب أن یثنی علیه خیرا، و یسأل عنه أصحابه النبی صلى الله علیه و سلم، فلما رجعوا لم یسألهم عنه، فجعل القوم یحدثون النبی صلى الله علیه و سلم و یقولون: یا رسول الله لو رأیت أسامة و لقیه رجل فقال الرجل: لا إله إلا الله محمد رسول الله، فشد علیه فقتله و هو معرض عنهم. فلما أکثروا علیه، رفع رأسه إلى أسامة فقال: " کیف أنت و لا إله إلا الله"؟ قال: یا رسول الله إنما قالها متعوذا، تعوذ بها. فقال له رسول الله صلى الله علیه و سلم:" و هو شققت عن قلبه فنظرت إلیه؟" قال: یا رسول الله إنما قلبه بضعة من جسده. فأنزل الله عز وجل خبر هذا، و أخبره إنما قتله من أجل جمله و غنمه، فذلک حین یقول: تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَیاةِ الدُّنْیا فلما بلغ: فَمَنَّ اللَّهُ عَلَیْکُمْ یقول: فتاب الله علیکم، فحلف أسامة أن لا یقاتل رجلا یقول لا إله إلا الله بعد ذلک الرجل و ما لقی من رسول الله صلى الله علیه و سلم فیه. جامع البیان فی تفسیر القرآن، الطبری، ج۵، ص۱۴۲. و الدر المنثور فى تفسیر المأثور، ج۲، ص: ۲۰. و تفسیر القمی، ج۱، ص: ۱۴۹.
[۱۳]. صحیح البخاری کتاب الایمان ، باب اداء الخمس من الایمان.
[۱۴]. «أمرت أن أقاتل الناس حتى یشهدوا أن لا إله إلا الله وأن محمدا رسول الله ویقیموا الصلاة ویؤتوا الزکاة فإذا فعلوا ذلک عصموا منی دماءهم وأموالهم إلا بحق الإسلام وحسابهم على الله» صحیح البخاری، کتاب الایمان، باب: فان تابوا و اقاموا الصلاة، ح۲۵، دار ابن کثیر.
[۱۵]. « من صلى صلاتنا واستقبل قبلتنا وأکل ذبیحتنا فذلک المسلم الذی له ذمة الله وذمة رسوله فلا تحقروا الله فی ذمته» صحیح البخاری، کتاب الصلاة، باب فضل استقبال القبلة، ح۳۸۴،دار ابنکثیر.
[۱۶]. سوره تویه آیه ۱۳.
[۱۷]. سوره توبه آیه ۱۴.
[۱۸] . سوره توبه آیه ۴.
[۱۹]. صحیح مسلم کتاب الجهاد و السیر ح ۱۷۳۱، سنن ابو داود کتاب جهاد ح ۲۶۱۳.
[۲۰]. البدایه و النهایه ابن کثیرج ۶ ص ۳۳۶، سنن کبری بیهقی شماره ۱۷۹۰.
[۲۱]. عیون الاخبارابن قتیبه ج ۱ ص ۱۰۷، کنزل العمال ج ۵، ص ۶۸۹.
[۲۲] .سوره نساء،آیه۹۳.