نصایحی سعادت آفرین از باقر العلوم (علیه السلام)
روایت شده است که امام باقر (علیه السلام) با جابر گفتگو مینمودند و در این کلام نورانی ـ که یادگار آن دیدار است ـ معارف عالیهای را بیان فرمودند که در آن روش و طریق زندگی در دنیا و آخرت مطرح شده است که در حد توان آن را شرح می دهیم:
غم آخرت
هنگامی که امام باقر (علیه السلام)، به همراه جابر از منزل خارج میشدند، جابر مشاهده میکند که در سیمای مبارک امام آثار ناراحتی هویداست. روایت چنین است:«خَرَجَ یَوْماً وَهُوَ یَقُولُ: اَصْبَحْتُ وَاللهِ یَا جَابِرُ مَحْزُوناً مَشْغُولَ الْقَلْبِ. فَقُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاکَ! مَا حُزْنُکَ وَ شُغْلُ قَلْبِکَ؟ کُلُّ هَذَا عَلَی الدُّنْیَا؟ فَقَالَ (علیه السلام): لَا یَا جَابِرُ! وَلَکِنْ حُزْنُ هَمِّ الْآخِرَه؛ (۱) روزی امام باقر (علیه السلام) خارج شد در حالی که به جابر می فرمود: ای جابر! به خدا سوگند من امروز دل گرفته و محزون صبح کردم. گفتم:« فدایت شوم، غم شما چیست؟ و دل گرفتگی شما برای چیست؟ آیا همه اینها برای دنیا است؟» حضرت فرمود: «نه ای جابر! ولیکن از غم آخرت است.»
برای آنکه علت ناراحتی و گرفتگی امام باقر (علیه السلام) روشن شود، از روایت دیگری که از محضر نورانی امام صادق (علیه السلام) صادر شده است استفاده میکنیم. «سفیان ثوری» نقل میکند: «دَخَلْتُ عَلَى أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام فَقُلْتُ کَیْفَ أَصْبَحْتَ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَقَالَ (علیه السلام) وَ اللَّهِ إِنِّی لَمَحْزُونٌ وَ إِنِّی لَمُشْتَغِلُ الْقَلْبِ فَقُلْتُ لَهُ وَ مَا أَحْزَنَکَ وَ مَا شَغَلَ قَلْبَکَ فَقَالَ (علیه السلام) لِی یَا ثَوْرِیُّ! إِنَّهُ مَنْ دَاخَلَ قَلْبَهُ صَافِی خَالِصِ دِینِ اللَّهِ شَغَلَهُ عَمَّا سِوَاهُ؛ (۲) خدمت امام صادق (علیه السلام) رسیدم و عرض کردم: «یا بن رسول الله (صلی الله علیه و آله!) چگونه صبح کردی؟» امام (علیه السلام) فرمود: «به خدا محزون هستم و قلبم مشغول. » به امام (علیه السلام)عرض کردم: «چه شما را غمگین کرده؟ و چه چیزی دلتان را مشغول کرده است؟» امام (علیه السلام)به من فرمود: « ای ثوری! همانا هر کس دین پاک و خالص خدا را در دل خود جای دهد، از غیر خودش بازش میدارد.»
جایگاه دنیا
برای اینکه ما بتوانیم شناخت درستی از جایگاه دنیا پیدا کنیم، در این قسمت امام باقر (علیه السلام)، دو مثال درباره دنیا بیان میکنند و میفرمایند: «فََأَنْزِلْ نَفْسَکَ مِنَ الدُّنْیَا کَمَثَلِ مَنْزِلٍ نَزَلْتَهُ سَاعَهً ثُمَّ ارْتَحَلْتَ عَنْهُ أَوْ کَمَثَلِ مَالٍ اسْتَفَدْتَهُ فِی مَنَامِکَ فَفَرِحْتَ بِهِ وَ سُرِرْتَ ثُمَّ انْتَبَهْتَ مِنْ رَقْدَتِکَ وَ لَیْسَ فِی یَدِکَ شَیْءٌ وَ إِنِّی إِنَّمَا ضَرَبْتُ لَکَ مَثَلًا لِتَعْقِلَ وَ تَعْمَلَ بِهِ إِنْ وَفَّقَکَ اللَّهُ لَه؛ (۳) نفس خود را نسبت به دنیا چنان بدار که یک ساعت در آن منزل کردی، و سپس از آن کوچ خواهی کرد. یا چون مالی که در خواب از آن بهره ببری و بدان شاد و مسرور گردی، و سپس از خواب بیدارشوی، در حالی که چیزی در دست نداری و من همانا برای تو مثلی زدم تا تعقل کنی و بکار بندی و این در صورتی خواهد بود که خداوند توفیقت دهد.»
دنیا چیست؟ و امید میرود که چه باشد؟
آیا دنیا جز لقمهای است که میخوری یا جامهای که میپوشی و یا مرکبی که سوار میشوی؟
امام (علیه السلام) پس از آنکه دنیا را شناساند، با ارائه این دو مثال زیبا و گویا، صحابه خویش را برای انتخاب روش و طریق سلوک دنیایی راهنمایی میکنند. این دو مثال را فرزند بزرگوارش، امام صادق (علیه السلام) نیز در روایتی بیان میفرمایند: « فَأَنْزِلِ الدُّنْیَا کَمَنْزِلٍ نَزَلْتَهُ فَارْتَحَلْتَ عَنْهُ أَوْ کَمَالٍ أَصَبْتَهُ فِی مَنَامِکَ فَاسْتَیْقَظْتَ وَ لَیْسَ فِی یَدِکَ شَیْءٌ مِنْهُ؛ (۴) دنیا را چنان دان که بار انداختی و از آن میکوچی، یا چون مالی که به خواب بینی و چون بیدار شوی، چیزی از آن به دست نداری.»
ائمه هدی، اخبار و احادیثی را که در شکل و لعاب مثال صادر شده است، اکثراً جهت تنبه و عبرت شنوندگان به کار بردهاند؛ مثلاً از حضرت صادق (علیه السلام) روایت شده است که: «مَثَل دنیا، مثل آب دریاست، هر قدر که تشنه لب از آن بیاشامد، سیراب نمیگردد؛ بلکه بر تشنگیش میافزاید تا او را بکشد.» (۵)
همچنین از آن امام همام (علیه السلام) روایت شده است که: «دنیا مانند پلی است، زود از آن بگذرید و به تعمیرش نپردازید.» (۶)
در اینجا مثال دیگری را ذکر میکنیم که بیشتر به بیان غفلت و غرور (فریفتگی) و نادانی اهل دنیا پرداخته است: «حکیمی بیان نمود: حال آدمی و فریفتگی او به دنیا و غفلتش از مرگ و سختیهای پس از آن (آخرت) و مشغول شدن به خوشی های فانی و غمانگیز، شبیه آدمی است که در چاهی افتاده و کمر او را با ریسمان بسته باشند، در ته آن چاه اژدهای بسیار بزرگی منتظر نشسته تا او به اندرون چاه افتد و او را ببلعد و در بالای چاه دو موش سیاه و سپید هستند که پیوسته به جویدن آن ریسمان مشغولند و این مرد با آنکه اژدهای ته چاه را میبیند و موشهای سرگرم به جویدن ریسمان را مشاهده میکند، به خوردن مقداری عسل که به دیوار چاه مالیده شده و با خاک مخلوط گردیده و زنبورهای بسیاری گرداگرد آن جمع آمدهاند مشغول است و با کمال میل و اشتیاق با زنبورها مبارزه میکند و عسل میخورد و از بالا و پایین خود به کلی غافل است.»
حکیم از ایراد مثال فوق چنین نتیجه میگیرد که چاه «دنیا»ست و ریسمان «عمر» و اژدها «مرگ» و دو موش سیاه و سپید، «شب و روز»ند که عمرها را به آخر میرساند و عسل مخلوط با خاک، «خوشیهای توأم با بدبختی و رنج« است و زنبوران «دنیاداران».
باری، اگر کسی با دیده دقت و عبرت به این مثال توجه کند، آن را با شرایط خود به تمام معنا مساوی خواهد یافت.» (۷)
آخرت مداری
آخرت مداری؛ یعنی با نگاه به آخرت، شکل و طریق زندگی در دنیا را انتخاب کنیم؛ چرا که براساس زندگی در دنیاست که آخرت خود را میسازیم. پس از این مقدمه کوتاه به قسمت دوم کلام نورانی امام باقر (علیه السلام) میپردازیم: «یَا جَابِرُ! مَنْ دَخَلَ قَلْبَهُ خَالِصُ حَقِیقَهِ الْإِیمَانِ شُغِلَ عَمَّا فِی الدُّنْیَا مِنْ زِینَتِهَا إِنَّ زِینَهَ زَهْرَهِ الدُّنْیَا إِنَّمَا هُوَ لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَهَ لَهِیَ الْحَیَوانُُ یَا جَابِرُ! إِنَّ الْمُؤْمِنَ لَا یَنْبَغِی لَهُ أَنْ یَرْکَنَ وَ یَطْمَئِنَّ إِلَى زَهْرَهِ الْحَیَاهِ الدُّنْیَا؛ (۸) ای جابر! بر دل هر کسی که خالص حقیقت ایمان وارد شود، از زینتی که در دنیا است رو برتابد؛ زیرا که زینتهای دنیایی در واقع بازی و سرگرمی هستند. به راستی که خانه آخرت، زندگی حقیقی است.ای جابر! به راستی که مؤمن را نشاید که به شکوفایی زندگی در دنیا تکیه و اطمینان پیدا کند.»
در واقع، امام باقر (علیه السلام) برای بنیان زندگی آخرت گرا، سه دلیل روشن میآورد که اساس و خواستگاهش قرآن میباشد.
روایت فوق به آیاتی از قرآن اشاره دارد که تعدادی از آنها ذکر میشود:
(وَ ما هذِهِ الْحَیاهُ الدُّنْیا إِلاَّ لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَهَ لَهِیَ الْحَیَوانُ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ)(۹) «این زندگی دنیا جز سرگرمی و بازیچه نیست، و زندگی حقیقی همانا در سرای آخرت است، اگر میدانستند!» . (إِنَّمَا الْحَیاهُ الدُّنْیا لَعِبٌ وَ لَهْو) (۱۰) «زندگی این دنیا لهو و لعبی بیش نیست.» (اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَیاهُ الدُّنْیا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زینَهٌ وَ تَفاخُرٌ بَیْنَکُمْ وَ تَکاثُرٌ فِی الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ)(۱۱) «بدانید، که زندگی دنیا، در حقیقت بازی و سرگرمی و آرایش (زینت) و فخر فروشی شما به یکدیگر و فزون طلبی در اموال و فرزندان است.»
امام صادق (علیه السلام) نیز در معرفی دنیا میفرمایند: «مَا الدُّنْیَا وَ مَا عَسَى أَنْ تَکُونَ هَلِ الدُّنْیَا إِلَّا أَکْلٌ أَکَلْتَهُ أَوْ ثَوْبٌ لَبِسْتَهُ أَوْ مَرْکَبٌ رَکِبْتَهُ (۱۲) دنیا چیست؟ و امید میرود که چه باشد؟ آیا دنیا جز لقمهای است که میخوری یا جامهای که میپوشی و یا مرکبی که سوار میشوی؟»
و در ادامه سه اصل اساسی که امام باقر (علیه السلام) نیز به آن اشاره داشته اند بیان میدارند که: «إِنَّ الْمُؤْمِنِینَ لَمْ یَطْمَئِنُّوا فِی الدُّنْیَا وَ لَمْ یَأْمَنُوا قُدُومَ الْآخِرَهِ دَارُ الدُّنْیَا دَارُ زَوَالٍ وَ دَارُ الْآخِرَهِ دَارُ قَرَارٍ(۱۳) مؤمنین به دنیا اطمینان ندارند، از رفتن به آخرت خود را در اَمان نمیدانند، دنیا، خانه زوال و آخرت منزل قرار میباشد.»
بازیچهای است طفل فریب این متاعِ دهر
بی عقل مردمان که بدو مبتلا شدند
مردِ آگاه کسی است که به فریب او مقیّد نگردد، که او جادویی است جاهل فریب، و پیرزنی دستان نمای و نو عروسی شوهر کش.
از همین جهت حضرت امیر المؤمنین (علیه السلام) به عنوان بیدارباش فرمودند: «الدُّنْیَا تَعُرُّ وَتَضُرُّ وَتَمُرُّ؛ (۱۴) دنیا بفریبد و [چون فریفته او شدی،] زیان به تو رساند و بگذرد.»؛ یعنی تو را از خدا باز دارد و به خود مشغول گرداند و با این همه بگذرد و نپاید. (۱۵)
دنیا را چنان دان که بار انداختی و از آن میکوچی، یا چون مالی که به خواب بینی و چون بیدار شوی، چیزی از آن به دست نداری
توصیه آخر
امام باقر (علیه السلام) در پایان سخنانشان به جابر میفرمایند: «فَاحْفَظْ یَا جَابِرُ! مَا أَسْتَوْدِعُکَ مِنْ دِینِ اللَّهِ وَ حِکْمَتِهِ وَ انْصَحْ لِنَفْسِکَ وَ انْظُرْ مَا اللَّهُ عِنْدَکَ فِی حَیَاتِکَ فَکَذَلِکَ یَکُونُ لَکَ الْعَهْدُ عِنْدَهُ فِی مَرْجِعِکَ وَ انْظُرْ فَإِنْ تَکُنِ الدُّنْیَا عِنْدَکَ عَلَى غَیْرِ مَا وَصَفْتُ لَکَ فَتَحَوَّلْ عَنْهَا إِلَى دَارِ الْمُسْتَعْتَبِ الْیَوْمَ فَلَرُبَّ حَرِیصٍ عَلَى أَمْرٍ مِنْ أُمُورِ الدُّنْیَا قَدْ نَالَهُ فَلَمَّا نَالَهُ کَانَ عَلَیْهِ وَبَالًا وَ شَقِیَ بِهِ وَ لَرُبَّ کَارِهٍ لِأَمْرٍ مِنْ أُمُورِ الْآخِرَهِ قَدْ نَالَهُ فَسَعِدَ بِهِ(۱۶) ای جابر! آنچه از دین خدا و حکمتش به تو سپردم، حفظ کن! و خیر خود را بخواه! و ببین که خدا در زندگیات نزد تو چه مقامی دارد؟ پس همچنین در نزد او عهدی برای تو است چون به سوی او برگردی[، که به همان اندازه از تو وارسی کند]. ببین اگر دنیا نزد تو جز آنی است که برایت شرح دادم، پس از آن صرف نظر کن و به خانه آخرت گله پذیر رو کنی. امروز، چه بسیار کسی که بر امری از امور دنیا که بدان رسیده حریص است، و چون بدان رسیده، وبال او شده و باعث بدبختی او گردیده است. و بسا کسی که برای امری از امور آخرت کراهت دارد و بدان رسد و به آن سعادتمند گردد.»
امام صادق _(علیه السلام) نیز در مورد جهل و عدم آگاهی ما نسبت به بعضی از امور فرمودهاند: «فَکَمْ مِنْ حَرِیصٍ عَلَى أَمْرٍ قَدْ شَقِیَ بِهِ حِینَ أَتَاهُ وَ کَمْ مِنْ تَارِکٍ لِأَمْرٍ قَدْ سَعِدَ بِهِ حِینَ أَتَاهُ (۱۷) چه بسیار حریص بر امری که چون آیدش، بدبختش کند و چه بسیار تارک امری که چون آیدش، سعادتمندش سازد.»
حقیقت آن است که بسیاری از عمر ما، تلاش برای رسیدن به امیال و آرزوهایی میشود که نتیجهای جز وزر و وبال ندارد و اگر انسانی بیدار باشیم، تازه باید دو صد چندان تلاش نماییم، تا از آن رهایی یابیم. بزرگواری ضمن خاطرهای نقل میکند: «من چقدر میسوزم، وقتی به یاد میآورم که من، آری همین من، مدعی و حسابگر، شش ماه برای رسیدن به بتی [که میتواند، هر آرزو و خواستهای باشد،] کوشیدم و از توسل و تضرع و توکل گرفته تا اقدامهای مستمر و رصدکردنهای مداوم استفاده کردم و به مقصود رسیدم و پس از آن رسیدن، راستی که بیش از شش ماه، دوباره توسل و تضرع داشتم که نجات بیابم و هزار حیله به کار بردم که خلاص شوم و با بشارتِ خلاصی چه قدر به خودم خندیدم، که یک روز صرف بستن دل شد به این و آن، و روز دیگر به کندن دل زین و آن. آیا این مسخره نیست؟ و آیا این زندگی مسخره، سوزنده و همچون آتش جهنم نیست؟!» (۱۸)
پی نوشت ها :
۱) تحف العقول، حسین بن شعبه الحرانی، تصحیح: علی اکبر غفاری، انتشارات اسلامیه، چسوم، ۱۳۶۶، ص ۲۹۵، و بحار الانوار، علامه مجلسی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چسوم، ۱۴۰۳ ق، ج ۷۵، ص ۱۶۵.
۲) تحف العقول، ص ۳۹۳.
۳) همان، ص ۲۹۵ ـ ۲۹۶.
۴) کافی، کلینی، تحصیح: استادعلیاکبر غفاری، دار صعب و دار التعارف، بیروت، چ دوم، ۱۴۰۱ ق، ج ۲، ص ۱۳۲.
۵) حقایق در اخلاق و سیر و سلوک، ملامحسن فیض کاشانی، ترجمه محمدباقر ساعدی خراسانی، انتشارات علمیه، چ اول، ج ۱، ص۲۳۷.
۶) همان، ص ۲۳۷.
۷) حقایق، فیض کاشانی، ج ۱، ص ۲۳۸ ـ ۲۳۷.
۸) تحف العقول، ص ۲۹۵ و کافی، ج ۲، ص۱۳۲.
۹) عنکبوت / ۶۴.
۱۰) محمد / ۳۶.
۱۱) حدید / ۲۰.
۱۲) تحف العقول، ص ۳۹۸.
۱۳) همان.
۱۴) بحار الانوار، ج ۷۰، ص ۱۱۹ و ۱۳۲ و نهجالبلاغه، ترجمه محمد دشتی، انتشارات تهذیب، ۷۹، چ اول، ص ۷۲۸، حکمت ۴۱۵.
۱۵) الرساله العلیه فی الاحادیث النبویه، کمال الدین، حسین کاشفی بیهقی سبزواری، تصحیح محدث ارموی، انتشارات ۱۶) تحف العقول، ص ۲۹۶.
۱۷) بحار الانوار، ج ۷۵، ص ۲۶۲.
۱۸) از معرفت دینی تا حکومت دینی، علی صفایی حائری (عین ـ صاد)، انتشارات اطلاعات، ۱۳۷۹، چ اول، ص ۲۷.