نشانه های ظهور امام زمان(عج) / "طلوع خورشید از مغرب" ؛ نماد است یا واقعیت؟
ظهور منجی موعود یک اعتقاد عمومی در تمامی ادیان است. کتاب های مقدس آسمانی، چه آنها که بخشی یا تمام آنها وجود دارد و چه آنها که منقولاتی از آنان در کتاب های دیگر آمده است، بشارت داده اند که جهان در سیطره ظلم و فساد نمی ماند؛ بلکه جماعت صالحان به امامت "رهبر موعود" عدل و داد را در گیتی حاکم خواهند کرد.
ریشه دار بودن اعتقاد به مهدی و منجی، موجب آماده بودن مردم اعصار گوناگون برای پذیرش و تبعیت وی شده و می شود. از همین رو، این مفهوم موجب سوءاستفاده فریبکاران و شیادانی شده است که در طول تاریخ با ادعاهای دروغین، خود را مهدی یا از یاران او معرفی کردند تا از رهگذر عقیده پاک مردم به نیات آلوده خویش دست یابند. اتفاقاً بسیاری از این مدعیان، در نقشه خود موفق شده و به مقصود خود رسیده اند؛ چه مدعیان کوچکی که اهداف مالی و رمالی داشته اند، و چه مدعیان بزرگی که توانستند با این ادعا حکومت های عریض و طویل یا مذاهب منحرف دیرپا و گسترده ای برای خویش دست و پا کنند.
همچنین دشمنان اسلام و انسانیت که همواره در ترس از حاکمیت عدل و انسان کامل به سر می برند، از یک سو با ساخته و پرداخته کردن سؤالات و شبهات، تلاش دارند که یا اعتقاد به ظهور منجی را در دل آدمیان سست کنند؛ و از سوی دیگر با تحمیق رسانه ای و ساختن فیلم های سینمایی، چهره ای هولناک از آن مرد الهی بیافرینند!
در واکنش به اینگونه اقدامات، خبرگزاری اهلبیت(ع) ـ ابنا ـ در پایان هفته سلسله مطالبی متقن و مستدل در باب مهدویت ــ با عنوان "در انتظار منجی" ــ تولید و منتشر می کند؛ تا هم عرض ارادتی باشد به محضر امام زمان حضرت حجة بن الحسن المهدی(عج) و هم گامی باشد برای روشنگری درباره مسأله مهدویت در عصر هجوم غبارها و فتنه ها.
نوشتار پیش رو با عنوان "طلوع خورشید از مغرب، نماد یا واقعیت" از خانم «مرضیه ورمزیار» و آقای «مصطفی ورمزیار» از پژوهشگران مباحث مهدویت، که در شماره 16 فصلنامۀ علمی ـ ترویجی پژوهشهای مهدوی منتشر شده است با روش تحلیل منابع حدیثی، در پی پاسخگویی به این پرسش است که آیا طلوع خورشید از مغرب به عنوان یکی از علائم ظهور یا نشانههای قیامت، جریانی واقعی است یا نمادین؟ آیا چنین حادثهای رخ خواهد داد یا دارای معنایی ورای این ظاهر است و به امری دیگر همچون ظهور امام مهدی یا نظایر آن اشاره دارد؟ آنگاه پس از ارائه مستندات دو طرف، به این نتیجه خواهد رسید که این واقعه، امری واقعی است؛ اگر چه نمادین بودن آن نیز خالی از عنایت و اهتمام نیست.
مقدمه
طلوع خورشید از مغرب به عنوان یکی از علائم ظهور و یا از اشراط الساعة و نشانههای قیامت، در منابع شیعه و اهل سنت بیان شده است در منابع اهل سنت به عنوان اشراط الساعة با ویژگیهای خاصی در کیفیت طلوع و وضعیت مردم بعد از طلوع بیان شده مطرح گردیده است و روایات بیانگر عدم قبولی ایمان و توبه پس از طلوع، به وفور در منابع ایشان یافت میشود؛ در منابع شیعه نیز همین مفاهیم انعکاس دارد با این تفاوت که واقعه طلوع را با ظهور امام مهدی مرتبط کردهاند (مفید، 1414: ج2، 368؛ مجلسى، 1403: ج52، 219؛ طبرسی، 1406: 70؛ جزایری، 1417: ج2، 79) .
درباره طلوع خورشید از مغرب دو نظریه عمده مطرح است؛ اول آن که این امر یک حادثه واقعی است و خورشیدی که همیشه از جانب مشرق طلوع میکند و در جهت مغرب غروب مینماید بر خلاف انتظار، از همان جایی که غروب کرده سر بر خواهد آورد و دیگر آن که اینکه این جریان در واقع امر رخ نخواهد داد نمیدهد و طلوع خورشید از مغرب یک تعبیر نمادین از ظهور موعود است.
قبول فرض نخست، سؤالاتی را با خود به همراه خواهد داشت؛ آیا این اتفاق قبل از ظهور امام مهدی واقع خواهد شد و به عنوان علامت برای آن خواهد بود و یا نزدیک قیامت رخ خواهد داد و بعد از آن بساط زندگی جمع خواهد شد و یا اینکه دو بار رخ خواهد داد یکی هنگام ظهور موعود و دیگر بار هم قبل از قیامت؟ سه دیدگاه در این زمینه مطرح است.
پژوهش حاضر در پی تبیین دو دیدگاه عمده واقعی بودن و یا نمادین بودن ظلوع خورشید از مغرب است، و اما بحث علامت ظهور بودن طلوع خورشید از مغرب، تحقیق جداگانهای را میطلبد که در این مجال نمیگنجد و مورد نظر این نوشتار نیست.
نماد و سمبل
نماد واژهای فارسی است که از ریشه نما و نمایش و نمایاندن گرفته شده (عمید، 1382: ج2، 1919) و به معنای نشانه برای چیزی است (انوری، 1381: ج8، 7962) و در عربی معادل رمز و علامت (همو) و در فرانسه و انگلیسی، هم معنی با سمبل (آریانپور، 1464:1385) است.
معیار نمادین بودن مفاهیم
عدم امکان تحقق علائم ظهور و یا حوادث عادی آخر الزمان به طور عادی را میتوان یکی از مهمترین ملاکها برای نمادین بودنشان دانست و طلوع خورشید از مغرب نیز چون به طور عادی امکان پذیر نیست و یا از نظر برخی افراد موجب بر هم زدن نظام هستی است، از این رو فرضیه نمادین بودن آن مطرح میشود.
هدف از تعابیر نمادین
الف) سخن گفتن به اندازه فهم مخاطب
گاهی ضرورت اقتضاء مینماید که معصوم در سخن گفتن با مخاطب، میزان درک و فهم او را لحاظ نماید و بهترین شیوه را برای انتقال مفهوم به او بر گزیند. در انتقال حقایق آینده بشری که معصوم بر آن واقف و آگاه است و مخاطب، ناآگاه، این امر اجتنابناپذیر است. در روایات مربوط به حوادث آینده گاهی به خاطر اینکه معصوم هماهنگ با درک مخاطب سخن میگوید چارهای ندارد جز اینکه از تعابیر نمادین استفاده کند، به عنوان مثال اگر مراد از دجال، در حوادث آینده آخر الزمان، ماهواره یا ابر قدرتهای امروزی باشد و معصوم با علم خود این را بداند و بخواهد همین معنا را در ذهن مخاطب زمان خود مجسم کند راهی ندارد جز اینکه از تعابیر نمادین بهره جوید.
ب) گریز از خطر با تقیه و پنهانکاری
در پارهای موارد به خاطر وجود شرایط خاص حاکم بر یک زمان همچون موقعیت تقیه و یا مسائل دیگر، معصوم یک مفهوم را با تعابیر رمزی بیان میکند تا فقط مخاطب خاص آنرا درک کند مانند روایت صعصعة که از بیان رمزی امیر المؤمنین در مورد طلوع خورشید از مغرب، ظهور امام مهدی را درک میکند و در پاسخ سؤال کننده آنرا شرح میدهد (صدوق، 1405: 525 - 528؛ مجلسى، 1403: ج52، 194).
ج) استفاده از ظرفیت هنر در بیان مفاهیم
هنر برای تبیین مفاهیم دینی دارای ظرفیتی باور نکردنی است. گاهی به کار بردن یک کلید واژۀ هنری، بار زیادی از معانی را در بر میگیرد به عنوان مثال تعبیر کشتی و یا کشتی نجات در مورد اهل بیت (طوسی، 1411: 45) در بر دارنده معنای دادرسی، نجات و امنیت؛ و یا عبارت غار محکم در مورد ایشان (همو: 393) بیان کننده مفاهیم پناهگاه، امنیت و آسایش؛ و یا استفاده از واژه خورشید در مورد پیامبر (کلینی،1367: ج8، 50) و امام (کلینی، 1367: ج1، 200؛ صدوق، 1405: 677؛ همو، 1379: 98)، بیانگر هدایتگری، نفع عمومی و تعبیر طلوع خورشید در مورد ظهور امام مهدی (نعمانی، 1422:152 - 153؛ طبری شیعی، 1413: 468؛ حلی، 1370: 18؛ مجلسى، 1403: ج5، 65)، دربر گیرنده معانی متعددی همچون غلبه نور بر ظلمت، عالمگیر بودن ظهور و بهرهمندی عمومی از آن و ... است.
طلوع خورشید از مغرب یک واقعیت خارجی و عینی
طلوع خورشید از مغرب که در زمره حوادث آخر الزمان شمرده شده یک تغییر در مطلع خورشید است و به صورتی واقعی انجام خواهد گرفت و برای مردم ملموس بوده و باعث تعجب ایشان خواهد شد این نظریه نیازمند اثبات است، این مهم با رد ادله نمادین بودن و بیان استدلال واقعی بودن انجام خواهد گرفت.
دلایل نمادین بودن طلوع
با در نظر گرفتن معنای ظاهری روایات در منابع شیعه و اهل سنت، طلوع خورشید از مغرب یک حادثه واقعی است که رخ خواهد داد، اما این فرضیه که طلوع خورشید از مغرب حقیقتی ورای معنای ظاهری آن داشته باشد و منظور از آن، ظهور امام مهدی باشد، نیز قابل طرح است و دارای مؤیداتی است.
الف) فهم مخاطبان حدیث
در کتاب کمال الدین شیخ صدوق، خطبهای از امیر المؤمنین علی نقل میکند که حضرت، داستان دجال و کشته شدنش به دست امام مهدی را مطرح میکنند و میفرماید بعد از آن حوادث بزرگی است. ما پرسیدیم آنها چیست؟ حضرت فرمود: « خروج دابة الارض و این بعد از طلوع خورشید از مغرب است.» راوی میگوید از صعصعة بن صوحان پرسیدم:
منظور امیر المؤمنین از این کلمات چه بود؟ صعصعة جواب داد: مراد حضرت از کسیکه عیسی بن مریم پشت سرش نماز میخواند دوازدهمین نفر از عترت و نهمین فرزند امام حسین است و همو خورشید طلوع کننده از مغربش است (صدوق، 1405: 525 - 528؛ مجلسى، 1403: ج52، 194) .
قرائن، در فهم متون از اهمیت ویژهای برخوردار هستند و برخی از قرائن در متون نوشتاری ثبت نشده و یا قابل ثبت نبودهاند. به عنوان مثال در متن نوشتاری حالت سؤالی گوینده از حالت اخباری او قابل تفکیک نیست؛ مکث در کلمات و یا تأکید بر کلمات قابل تشخیص نیست؛ بهویژه در متون قدیمی که از علایم ویرایشی و حتی نقطه و حرکت نیز استفاده نمیشد. ولی حاضران در گفتوگو این قرائن را لمس کردهاند و از اینروست که در اصول فهم حدیث، برای فهم مشافهین للخطاب حسابی ویژه باز میکنند و آن را راهگشا برای فهم متون دینی میدانند. داستان صعصعة بن صوحان نیز از این قبیل است، وقتی وی از کلام امام علی در مورد طلوع خورشید از مغرب، امام مهدی را میفهمد فهم وی اگر چه برای ما حجت نیست، اما به عنوان قرینه قابل استفاده است.
پاسخ: به هر حال این کلام از معصوم صادر نشده است و توان مقابله با روایات صریح در مورد واقعی بودن طلوع را ندارد.
ب) فهم علماء و حدیث شناسان
مرحوم فیض کاشانی در کتاب الوافی که در شرح احادیث نوشته است پس از نقل روایتی از کشف الغمة در مورد اینکه طلوع خورشید از مغربش از حتمیات است، بیان میکند که طلوع خورشید، کنایه از ظهور امام مهدی است و میگوید این معنا از برخی احادیث به دست میآید (فیض کاشانى، 1406: ج2، 446).
این کلام قابل مناقشه است؛ زیرا در همین حدیث با دو فاصله خروج قائم را نیز محتوم شمرده است و این کنار هم قرار گرفتن، مانع از قبول کلام مرحوم فیض خواهد شد. و نیز در جای دیگر طلوع را کنایه از حوادث کیهانی در آستانه قیامت میداند. (فیض کاشانى، 1406: ج15، 61) .
علامه طباطبایی نیز پس از نقل احادیث طلوع خورشید از مغرب و پذیرش واقعی بودن این حادثه به احتمال نمادین بودن این جریان و رمزی بودن آن هم اشاره میکند (طباطبایى، 1417: ج7، 391، بحث روایی).
ج) محال بودن طلوع خورشید از مغرب و به هم خوردن نظم عالم
طلوع خورشید از مغرب اگر به صورت واقعی باشد، بر هم زدن نظام هستی را در پی خواهد داشت و مردم از زندگی طبیعی محروم خواهند شد؛ در حالیکه مطابق برخی روایات، زندگی بعد از طلوع ادامه دارد. بنابراین طلوع خورشید از مغرب تعبیری نمادین است و واقعیت خارجی پیدا نخواهد کرد.
امیر المؤمنین میفرماید:
آگاه باشید مردم بعد از طلوع خورشید از مغرب مانند امروز هستند _ زندگی ادامه دارد _ و به دنبال ازدواج و تناسل هستند، مرد به مرد میرسد سؤال میکند چه زمانی متولد شدهای جواب میدهد از طلوع خورشید از مغرب. (مروزی، 1414: 402 - 403؛ مقدسی شافعی، 1399: 326، ب 12، ف 7؛ حاکم نیشابوری، بیتا: ج4، 521 - 522)
ابوهریره از پیامبر نقل میکند که قیامت برپا نخواهد شد تا اینکه دو پیرمرد کهنسال به هم برسند، یکی از آنها از تاریخ تولد دیگری بپرسد، او در جواب بگوید: زمانی که خورشید از مغرب طلوع کرد (ابو شجاع، 1406: ج5، 83؛ سیوطى، 1404: ج3، 59).
پاسخ: این استدلال بر پایه عدم امکان طلوع خورشید از مغرب بنا شده است و اثبات امکان یا عدم امکان طلوع خورشید از مغرب نیازمند به پژوهشی جداگانه است اما بطور اجمال با توجه به جریان رد الشمس و برگشت خورشید از مغرب برای حضرت یوشع بن نون (مفید، 1414: ج2، 385؛ فتال نیشابورى، 1375: ج2، 264؛ اربلی، بیتا: ج3، 265؛ بحرانى، 1416: ج5، 215؛ خصیبى، 1419: 70 و 124 و 123؛ صدوق، 1413: ج1، 203)، حضرت سلیمان (صدوق، 1413: ج1، 202؛ طبرسی، 1415: ج8، 741؛ عروسى حویزى، 1415: ج4، 455)، پیامبر گرامی اسلام (مجلسى، 1403: ج17، 359، عن زِیَادَةِ الْمَغَازِی) و امیر المؤمنین (عیاشى، 1380: ج2، 70 - 71؛ کلینی، 1367: ج4، 561 - 562؛ صدوق، 1385: ج2 ، 352؛ راوندی، 1409: ج1، 52 - 53؛ طوسی، 1414: 671 - 672) که به نوعی همان طلوع خورشید از مغرب است، این استدلال خدشهدار خواهد شد.
د) به کار بردن تعبیر خورشید و خورشید طلوع کننده در مورد معصومان
یکی از قرائن فهم معنای نمادین از طلوع خورشید از مغرب، استعمال این واژه در مورد پیامبر و ائمة و ترکیب طلوع خورشید در مورد ائمه و بهویژه در مورد امام مهدی است.
در آیات «والشمس و ضحیها» شمس در یک روایت، به وجود مقدس پیامبر اسلام (کلینی، 1367: ج8، 50) و در نقل دیگر به امیر المؤمنین علی (استرآبادى، 1409: 777؛ قمی مشهدی، 1368: ج14، 300؛ مجلسى، 1403: ج24، 72) تفسیر شده است. همچنین در روایات زیادی درباره ائمه، تعبیر خورشید طلوع کننده به چشم میخورد (کلینی، 1367: ج1، 200؛ صدوق، 1405: 677؛ همو، 1379: 98).
اگر چه امام مهدی داخل در این تعبیر عمومی است اما غیبت و ظهور ایشان به پنهان و آشکار شدن خورشید، تشبیه شده است.
تشبیه ظهور امام مهدی به طلوع خورشید
روایات زیادی از کلمه خورشید و یا خورشید طلوع کننده برای توصیف ظهور امام مهدی استفاده کردهاند. این گروه از روایات برای فهم معنای نمادین از طلوع خورشید از مغرب قرینه خوبی است.
کاهلی از امام صادق نقل میکند که حضرت فرمود: به هم صله بدهید و نیکی کرده و همدیگر را مورد رحمت قرار دهید به خدا قسم زمانی خواهد آمد که شخص برای درهم و دینارش محل مصرفی پیدا نمیکند. [روای میگوید:] پرسیدم: چه زمانی اینگونه خواهد شد؟ حضرت فرمود: آن وقت که امامتان را نیابید و در غیبت امام به سر برید تا همانند خورشید بر شما طلوع کند در مأیوسترین زمانها. (نعمانی، 1422: 152 - 153)
سلیمان بن خالد از امام صادق و ایشان از حضرت رسول نقل میکنند: چگونه است حال شما آن زمانی که از مهدی مأیوس شوید، سپس صاحب شما بر شما طلوع کند مانند شاخ خورشید، اهل آسمان و زمین به واسطه ایشان خوشحال شوند. گفته شد: ای رسول خدا! چه زمانی اینگونه خواهد شد؟ فرمود: زمانی که مهدی از آنها غایب شود و از او مأیوس شوند. (طبری شیعی، ۱۴۱۳: ۴۶۸)
بریده اسلمی میگوید؛ پیامبر به من فرمود: چگونه است حال تو آن زمانی که امت من از مهدی مأیوس شوند سپس مانند شاخ خورشید بر آنها ظاهر شود و اهل آسمان و زمین بشارتش را بدهند؟ (حلی، 1370: 18؛ مجلسى، 1403: ج53، 65)
تشبیه غیبت امام مهدی به خورشید پشت ابر
جابر بن عبد الله انصاری درباره تفسیر اولی الامر در آیه یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ از پیامبر سؤال میکند. پیامبر میفرماید: «ایشان خلفای من هستند.» پس از نام بردن ایشان و اشاره به غیبت امام مهدی، جابر میپرسد: آیا در غیبت ایشان شیعیان از او منتفع میشوند؟ حضرت میفرماید: بله، قسم به کسی که مرا به نبوت فرستاده آنها از او بهرهمند میشوند و در غیبت او به نور ولایت او روشنی مییابند، همان گونه که مردم از نور خورشید بهرهمند میشوند در وقتی که با ابرها پوشیده است. (صدوق، 1405: 253؛ مجلسى، 1403: ج36، 249)
سلیمان اعمش میگوید: از امام صادق پرسیدم: مردم در غیبت حجت چگونه از او بهرهمند میشوند؟ حضرت فرمود: همانگونه که از خورشید بهره میبرند زمانی که ابرها آن را پوشیده باشند. (صدوق، 1417: 253؛ صدوق، 1405: 207؛ مجلسى، 1403: ج23، 5 و ج52، 92)
اسحاق بن یعقوب میگوید: از ناحیه مقدسه با واسطه محمد بن عثمان توقیعی رسیده است که امام زمان بعد از توضیح درباره غیبت و علت آن فرموده است: و اما چگونگی سود بردن مردم به من در زمان غیبت مانند بهرهمندی ایشان از خورشید است وقتی که از دیدگان به خاطر ابرها در غیبت باشد. (طبرسی، 1386: ج2، 284 ؛ راوندی، 1409: ج3، 1115؛ مجلسى، 1403: ج52، 92)
امیر المؤمنین میفرماید: پیامبر در وصیتی به من فرمود: ای علی! ... سزاوار است خداوند اهل ضلال را به بهشت داخل کند و مراد من از اهل ضلال، مؤمنین در زمان فتنه است که به امامت امام غایب معتقدند ... و ایشان در مورد شناخت مکان و شخص امامشان در ضلال هستند. » دلیل این گفته (که سزاوار است آنها را داخل در بهشت کند) این است که خداوند وقتی جرم خورشید که راهنمای شناخت اوقات نمازهاست را از مردم میپوشاند، آنها میتوانند نمازها را تا هنگام اطمینان به دخول وقت تأخیر بیندازند، همینطور منتظران ظهور امام که باورمند به امامت او هستند در انجام تمامی واجبات الهی در سعه هستند و این اعمال از ایشان با تمامی شرایطش قبول میشود و غیبت امام به او آسیب نمیرساند. (مجلسى، 1403: ج52، 143، ج90، 15-16)
پاسخ: استفاده کردن از واژه خورشید در مورد ائمه به عنوان یک قرینه خوب است اما یارای مقابله با احادیث صریح در طرف مقابل را ندارد.
ه ) شباهت وضعیت جامعه بعد از طلوع و جامعه موعود
در برخی روایات علاوه بر بیان تداوم زندگی پس از طلوع خورشید از مغرب، چگونگی آن حیات را ترسیم کردهاند و این دورنما با روایاتی که بیانگر زندگی عصر ظهور هستند همخوانی بسیار دارد. این مطلب میتواند قرینه باشد بر اینکه منظور از طلوع خورشید از مغرب، همان ظهور موعود است.
عبدالله بن مسعود از پیامبر چنین نقل میکند: خروج دابة الارض بعد از طلوع خورشید خواهد بود. وقتی دابة خروج میکند، ابلیس را در حال سجده خواهد کشت و مؤمنان پس از آن چهل سال از زندگی در زمین بهرهمند خواهند شد و هر چیزی که آرزو کنند به ایشان داده خواهد شد و به آن خواهند رسید و ظلم و ستمی نخواهد بود و همه با میل و یا اکراه تسلیم امر خداوند خواهند شد، مؤمنان با رغبت و کفار بالاجبار به امر خداوند تن در میدهند، درندگان و پرندگان نیز به اکراه تسلیم میشوند و درندگان به حیوانات و پرندگان آسیب نمیرسانند و مؤمن صاحب فرزند شده و این فرزند نمیمیرد تا چهل ساله شود. (مروزی، 1414: 402؛ ابنطاووس، 1416: 212 - 213)
باز در روایتی دیگر عبد الله بن مسعود از پیامبر نقل میکند: یاران عیسی بن مریم که به همراه وی به جنگ دجال میروند، پس از خروج دابة الارض، چهل سال در نعمت و امنیت از زندگی در زمین بهرهمند خواهند شد. (مروزی، 1414: 402)
در این روایات، جامعه بعد از طلوع خورشید از مغرب را دارای عدالت، رفاه عمومی، امنیت فراگیر، برکت در نسل و ایمان همه اقشار ترسیم مینماید و این تصویر با آنچه در روایات عصر ظهور دیده میشود، هماهنگی قابل توجهی دارد و این نکته میتواند قرینهای بر یکی بودن طلوع خورشید از مغرب و ظهور امام مهدی باشد.
پاسخ: این دلیل فقط این نظریه را به عنوان یک احتمال تقویت میکند، اما قابل استدلال و علمآور نیست.
و) تفسیر آیه الی یوم الوقت المعلوم و پایان فرصت شیطان به دو تفسیر
در تفسیر آیه إِلَی یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُوم (حجر: 38؛ ص: 81) چند گروه روایت وجود دارد؛ یک دسته از آنها هنگامه مرگ شیطان و پایان مهلت او را طلوع خورشید از مغرب دانسته (همو: 397؛ سیوطى، 1404: ج3، 62) و دسته دیگر میگوید: مراد از وقت معلوم ظهور امام مهدی است (عیاشى، 1380: ج2، 242؛ صدوق، 1405: 371 - 372؛ خزاز قمی، 1401: 274؛ طبری شیعی، 1413: 453) و فارغ از بحث سندی در روایات، نظریه نمادین بودن طلوع وجه جمع و توافق خوبی برای حل تعارض بین این دو گروه از روایات نیز خواهد بود به این صورت که بگوییم طلوع خورشید از مغرب تعبیری نمادین است و به ظهور امام مهدی اشاره دارد.
پاسخ: اگر سند این دو گروه روایات بررسی شود و هردو از سند قابل قبولی برخوردار باشند و نیز احتمالات دیگر در تفسیر آیه مانند اینکه مراد از وقت معلوم، قیامت و یا وقت دیگری غیر از ظهور امام مهدی و طلوع خورشید از مغرب، مورد تأیید روایات نباشد، این استدلال بهترین دلیل برای نظریه نمادین بودن طلوع خورشید از مغرب خواهد بود؛ زیرا وقت معلوم در آیه منحصر به ظهورامام مهدی و طلوع خورشید از مغرب خواهد شد و جمع بین دو گروه روایت به ظاهر متعارض اقتضای برداشت نمادین را خواهد داشت.
ز) تفسیر آیه یَوْمَ یَأْتِی بَعْضُ آیَاتِ رَبِّکَ به دو تفسیر
در تفسیر آیه یَوْمَ یَأْتِی بَعْضُ آیَاتِ رَبِّکَ روایات متعدد و مختلف است؛ یک دسته از آنها طلوع خورشید از مغرب را منظور آیه دانسته (قمی، 1387: ج1، 221 و ج2، 320؛ عیاشى، 1380: ج1، 384 - 385؛ کلینی، 1367: ج5، 10؛ مجلسى، 1403: ج6، 312-313، ج46، 32-33، ج75، 166، ج90 ، 98، ج97، 16؛ ترمذی، 1403: ج4، 329؛ سیوطى، 1404: ج3، 57). گروه دیگر میگوید: مراد ظهور امام مهدی است (ابن بابویه، 1404: 101 - 102 و 128؛ صدوق، 1405: 18، 30، 336، 357؛ سید مرتضى، 1414: 155؛ مجلسى، 1403: ج64، 33). فارغ از بحث سندی در روایات، نظریه نمادین بودن طلوع، وجه جمع و توافق خوبی برای حل تعارض دو گروه از روایات خواهد بود به این صورت که بگوییم طلوع خورشید از مغرب تعبیری نمادین است و اشاره به ظهور امام مهدی دارد.
پاسخ: این استدلال با وجود کلمه «بعض» در آیه که دارای قابلیت حمل بر بیشتر از یک مصداق است، مخدوش بوده و قابل استناد نیست.
ح) پایان یافتن فرصت توبه و فایده نداشتن ایمان پس از طلوع خورشید از مغرب و ظهور امام مهدی
در بسیاری از روایات طلوع خورشید از مغرب به این نکته اشاره شده است که پس از این طلوع درب توبه بسته خواهد شد و ایمان افراد سودی به حالشان نخواهد داشت (ابنحنبل، بیتا: ج4، 239 - 240؛ نسائی، 1411: ج6، 344؛ ابن ماجة القزوینی، بیتا: ج2، 1353؛ بیهقی، بیتا: ج1، 281 - 282؛ ترمذی، 1403: ج5، 205 - 206؛ هیثمی، 1408: ج10، 198؛ صنعانی، بیتا: ج1، 204 _ 206؛ طبرانی، 1406: ج8، 56 _ 57، ج10، 206؛ مروزی، 1414: 398) و در یک روایت فرصت توبه را به ظهور امام مهدی محدود میکند (صدوق، 1405: 18) و این میتواند مؤید نظریه نمادین بودن باشد با این توضیح که مراد از طلوع و پایان فرصت توبه همان ظهور است.
پاسخ: این استدلال خوبی است، اما در روایت دیگری فرصت توبه محدود به مرگ حجت الهی و خالی شدن زمین از حجت شده است (برقی، 1370: ج1، 236) و این با طلوع واقعی خورشید در آستانه قیامت سازگاری دارد.
پاسخ به چند پرسش
در بسیاری از روایات مربوط به طلوع خورشید از مغرب بهویژه در روایات تفسیری این موضوع، به پذیرفته نشدن توبه و فایده نداشتن ایمان پس از طلوع تصریح شده است. بر فرض نمادین بودن طلوع خورشید از مغرب و حمل بر ظهور امام مهدی، عدم قبولی توبه و بیفایده بودن ایمان پسا طلوعی چه توجیهی دارد؟
پاسخ: آیه فَلَمَّا رَأَوْا بَأْسَنا قالُوا آمَنَّا بِاللَّهِ وَحْدَهُ وَ کَفَرْنا بِما کُنَّا بِهِ مُشْرِکِینَ فَلَمْ یَکُ یَنْفَعُهُمْ إِیمانُهُمْ لَمَّا رَأَوْا بَأْسَنا سُنَّتَ اللَّهِ الَّتِی قَدْ خَلَتْ فِی عِبادِهِ وَ خَسِرَ هُنالِکَ الْکافِرُونَ (غافر: 85) بیان میکند که عدم نفع ایمان در هنگامه دیدن عذاب الهی یک سنت خداوندی است و شکی نیست که ظهور امام مهدی از پس پرده غیبت، سرآغاز بأس الهی و عذاب برای کافران خواهد بود و مطابق سنت خداوند ایمان تا قبل از آمدن عذاب سودمند است و پس از مشاهده عذاب نفعی نخواهد داشت و در عصر ظهور وضوح حق به درجه عالی میرسد و غیب مشهود خواهد شد و در آن هنگام توبه کافران و معاندان قبول نخواهد شد.
امام صادق در تفسیر آیه یَوْمَ یَأْتِی بَعْضُ آیاتِ رَبِّکَ لا یَنْفَعُ نَفْساً إِیمانُها لَمْ تَکُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ میفرماید:آیات خداوند، امامان هستند و آیهای که مردم منتظرش هستند، امام مهدی است که وقتی ظاهر شود ایمان افرادی که سابقه اعتقادی نسبت به مهدویت ندارند به حال آنها سودمند نخواهد بود اگر چه به امامان دیگر معتقد باشند. (صدوق، 1405: 18)
با فرض نمادین بودن طلوع خورشید از مغرب، مراد از خورشید امام مهدی است همانگونه که استعمال این واژه در مورد پیامبر و ائمة و بهویژه ولی عصر در سایر روایات به چشم میخورد و منظور از طلوع، ظهور آن حضرت است. اما معنای طلوع از مغرب چیست؟
پاسخ: در روایات طلوع خورشید از مغرب دو گونه تعبیر وجود دارد «من المغرب» و «من مغربها» و کلمه دوم نسبت به واژه قبل پر تکرارتر است، با توجه به واژه من المغرب و الف و لام عهد احتمال دارد منظور از طلوع خورشید از مغرب ظهور امام مهدی از شهر مکه باشد زیرا مکه در سمت غرب جزیرة العرب است (تبریزیان، 1383: 395) و اما با در نظر گرفتن تعبیر «من مغربها» و مرجع ضمیر که خورشید است ممکن است از طلوع خورشید از مغرب، ظهور آن حضرت از پس پرده غیبتش اراده شده باشد.
دلایل واقعی بودن طلوع خورشید از مغرب
الف) بیان مطالبی پیرامون خورشید آسمان در روایات طلوع
در روایات مربوط به طلوع خورشید از مغرب نکات و ریز موضوعاتی است که بر طلوع واقعی خورشید از مغرب قابل تطبیق است؛ چگونگی طلوع، وضعیت ظاهری خورشید در زمان طلوع، اجازه گرفتن خورشید و ماه در طلوع و عدم صدور فرمان در شب طلوع خورشید از مغرب، بیان چگونگی بسته شدن درب توبه بعد از طلوع و رابطه طلوع خورشید از مغرب با طلوع فجر، در روایات طلوع به چشم میخورد.
1. تبیین چگونگی طلوع و حالت خورشید در زمان طلوع
در برخی روایات آمده است که شب طلوع خورشید از مغرب، به اندازه دو (سیوطى، 1404: ج3، 57؛ مجلسى، 1403: ج55، 208) یا سه شب (الدانی، 1416: ج5، 1108 - 1109؛ سیوطى، 1404: ج3، 60، ج55، 209) طولانی میشود و تنها سالکان شب و کسانی که دارای برنامه قرائت قرآن شبانه هستند متوجه این طولانی شدن خواهند شد و فردای آن شب خورشید از مغرب طلوع میکند (الدانی، 1416: ج5، 1108-1109؛ طبری، 1415: ج8، 74؛ سیوطى، 1404: ج3، 60، ج55، 208- 209).
در روایت دیگر وارد شده است که خورشید از مغرب طلوع میکند و مردم همگی شیون میکنند تا اینکه خورشید به وسط آسمان برسد سپس بعد برمیگردد و از محل طلوعش (مشرق) طلوع میکند (مجلسى، 1403: ج55، 209).
2. اجازه گرفتن خورشید و ماه در طلوع و عدم صدور فرمان در شب طلوع خورشید از مغرب
در جای دیگر در چگونگی طلوع خورشید میفرماید؛ وقتی خورشید و یا ماه میخواهند طلوع کنند از خداوند اجازه میگیرند و خدا اجازه میدهد و در شب مخصوص، خداوند اذن نمیدهد و فرمان طلوع از مغرب صادر میگردد (بخاری، 1401: ج4، 75، ج8، 176؛ نیشابوری، بیتا: ج1، 96؛ ابنحنبل، بیتا: ج5، 145؛ ترمذی، 1403: ج3، 324 - 325، ج5، 42؛ طبرانی، 1415: ج4، 373 _ 374؛ طبری، 1415: ج8، 73؛ سیوطى، 1404: ج3، 57؛ حاکم نیشابوری، بیتا: ج4، 547 - 548؛ متقی هندی، 1409: ج14، 350؛ مجلسى، 1403: ج55، 209، 144، 146).
البته علامه مجلسی پس از نقل روایت اجازه گرفتن خورشید و ماه، بسیاری از مطالب آن را قابل حمل بر معنای خلاف ظاهر میداند (مجلسى، 1403: ج55، 146) . به نظر میرسد فهم امثال این روایات ساده نباشد و بایستی علمش را به اهلش وانهاد.
3. رابطه طلوع خورشید از مغرب با طلوع فجر
در برخی روایات رابطه بین طلوع فجر و طلوع خورشید از مغرب، مطرح میشود و این دسته از اخبار نیز دلیل بر واقعی بودن طلوع خورشید از مغرب خواهند بود.
ابنعباس از پیامبر نقل میکند که طلوع فجر برای امت من باعث آسودگی خاطر از طلوع خورشید از مغرب است (ابو شجاع، 1406: ج،2 458؛ سیوطى، 1401: ج2، 133؛ مناوی، 1415: ج4، 358؛ متقی هندی، 1409: ج14، 349) .
ابیخدیجه میگوید: مردی از امام صادق سؤال کرد و من میشنیدم، گفت من نماز صبح خواندم و هر چه خواستم از ذکر واجب گفتم و میخواستم قبل از طلوع خورشید بخوابم اما این خواب را خوش نداشتم. حضرت فرمود: چرا؟ آن مرد گفت: میترسیدم خورشید از غیر از محل طلوع همیشگیاش طلوع کند. حضرت در جواب فرمود: این که غیر قابل فهم نیست؛ نگاه کن از هر جانب که فجر بدمد خورشید نیز از همان جهت طلوع خواهد کرد و هنگامی که ذکر واجبت را گفته باشی بدون نگرانی بخواب. (طوسی، 1363: ج1، 351؛ طوسی، 1365: ج2، 321؛ فیض کاشانى، 1406: ج26، 544 - 545؛ مجلسى، 1403: ج52، 268)
در کتاب بحار الانوار این روایت را در زمره روایات امام صادق در ملاحم آورده (مجلسى، 1403: ج52، 268) و مرحوم فیض نیز در شرح آن کلام مفصلی در مورد طلوع خورشید از مغرب ذکر کرده است (فیض کاشانى، 1406: ج26، 544) ؛ اما احتمال دارد که نگرانی راوی از تشخیص طلوع فجر صادق و اشتباه در وقت نماز صبح باشد و ارتباطی با بحث طلوع از مغرب نداشته باشد؛ خصوصاً اینکه در این روایت لفظ طلوع خورشید از مغرب نیست، بلکه طلوع خورشید از غیر محل طلوعش است با در نظر گرفتن این احتمال این روایت قابل استناد نخواهد بود.
ب) فهم علما و حدیثشناسان
برخی منابع روایی و یا شرح حدیث در ضمن بیان روایات طلوع از مغرب به واقعی بودن آن تصریح کردهاند.
مرحوم فیض کاشانی طلوع خورشید از مغرب واقعی دانسته و آنرا کنایه از آغاز تغییرات کیهانی در آستانه قیامت میداند (فیض کاشانى، 1406: ج15، 61) و مرحوم مجلسی نیز این کلام را نقل کرده و بر آن صحه میگذارد (مجلسى، 1403: ج75، 167).
ج) زمان طلوع پس از فرود آمدن مسیح
منابع روایی شیعه و سنی نزول حضرت عیسی بن مریم را پس از ظهور امام مهدی پیروزی بر دشمنان و فتح بیت المقدس بیان کردهاند و احادیث نماز جماعت در بیت المقدس که امامت آنرا امام زمان عهده دار است و عیسی بن مریم پس از فرود آمدن از آسمان به ایشان اقتدا میکند نیز مؤید این معنا خواهد بود. بنابر این نمیتوان طلوعی را که به گفته برخی روایات پس از مسیح رخ خواهد داد، نماد ظهور امام مهدی دانست.
در روایت ارطاة بن منذر، پیامبر پس از بیان فتنههای آخر الزمان میفرماید: سپس مسیح است و پس از آن طلوع خورشید از مغرب. (مروزی، 1414: 29؛ متقی هندی، 1409: ج11، 163 - 164)
در روایت عبد الله بن مسعود از پیامبر آمده است: پس از نزول عیسی بن مریم و کشته شدن دجال به دست وی، زندگی ادامه دارد تا طلوع خورشید از مغرب. (مروزی، 1414: 354 و 397؛ ابنطاووس، 1416: 203)
حذیفة بن یمان از پیامبر نقل میکند: دجال و نزول عیسی از اولین نشانهها هستند و در آخر طلوع خورشید از مغرب خواهد بود. (طبری، 1415: ج17، 115؛ متقی هندی، 1409: ج14، 259 - 260)
د) طلوع، پایان عمر دنیا و پس از قبض روح خلایق
طلوع خورشید از مغرب اگر نماد ظهور امام مهدی باشد، نه تنها پایان دنیا و هنگامه شروع قیامت نیست، بلکه سرآغاز زندگی طیبه بشر است و مطابق روایات شیعه این حکومت الهی سالیان طولانی ادامه خواهد داشت (نک: ورمزیار، 1392). بنابر این روایاتی که طلوع خورشید از مغرب را بسیار نزدیک به قیامت میدانند، میتوانند قرینه بر واقعی بودن طلوع باشند.
در روایت ابن عباس از پیامبر بیان میشود که از زمان طلوع از مغرب اگر مردی یک کره اسب را برای سواری پرورش بدهد موفق به سوار شدن بر آن نخواهد شد (مروزی، 1414: 397؛ ابنحجر، بیتا: ج11، 306؛ طبری، 1403: ج1، 51؛ سیوطى، 1404: ج3، 61) و این خبر حاکی از کمی فرصت بین طلوع تا قیامت است.
در روایت انس از پیامبر نقل شده است: صبح روز طلوع خورشید از مغرب عدهای از این امت به صورت میمون و خوک خواهند شد. دفاتر و اقلام ثبت اعمال بسته و خشک خواهند شد و در اعمال نیک و بد چیزی اضافه و کم نخواهد شد. (سیوطى، 1404: ج3، 59)
مطالب ذکر شده در این خبر همگی تصویری از شروع قیامت کبراست.
حذیفة بن اسید به نقل از پیامبر میگوید: بادی که خداوند به وسیله آن جان مؤمنان را میگیرد میوزد و سپس خورشید از مغرب طلوع خواهد کرد. (هیثمی، 1408: ج8 ، 9؛ طبرانی، 1406: ج3، 175؛ حاکم نیشابوری، بیتا: ج3، 594؛ متقی هندی، 1409: ج14، 349)
هـ) پایان یافتن فرصت توبه و فایده نداشتن ایمان پس از طلوع خورشید از مغرب و مرگ حجت الهی
در بسیاری از روایات طلوع خورشید از مغرب به این نکته اشاره شده است که پس از این طلوع درب توبه بسته خواهد شد و ایمان افراد سودی به حالشان نخواهد داشت (ابنحنبل، بیتا: ج4، 239 _ 240؛ نسائی، 1411: ج6، 344؛ ابن ماجة القزوینی، بیتا: ج2، 1353؛ بیهقی، بیتا: ج1، 281 _ 282؛ ترمذی، 1403: ج5، 205 _ 206؛ هیثمی، 1408: ج10، 198؛ صنعانی، بیتا: ج1، 204 _ 206؛ طبرانی، 1406: ج8، 56 _ 57، ج10، 206؛ مروزی، 1414: 398؛ حاکم نیشابوری، بیتا: ج4، 261؛ سیوطى، 1404: ج3، 59؛ متقی هندی، 1409: ج2، 22، ج4، 211، 221، 222، 261) در حالی که در روایت عبد الله بن سلیمان عامری از امام صادق بیان شده که در زمین همواره حجتی از خدا هست که حلال و حرام خدا را بشناسد و به راه خدا دعوت کند و تنها چهل روز قبل از قیامت زمین خالی از حجت خواهد شد و هنگامی که حجت از میان مردم برداشته شود درب توبه بسته شده و ایمان افراد فایدهای به حالشان نخواهد داشت (برقی، 1370: ج1، 236). شاید بتوان از این روایت برداشت کرد که طلوع خورشید از مغرب مقارن با مرگ حجت الهی است و این با نمادین بودن طلوع برای ظهور سازگاری ندارد.
پاسخ به یک پرسش
بر فرض واقعی بودن طلوع خورشید از مغرب، چه نیازی به این امر است و چرا خداوند چنین ارادهای نموده است؟
پاسخ: طلوع واقعی خورشید از مغرب، یا به عنوان علامت برای ظهور موعود است و یا نشانه شروع قیامت و یا اینکه دو مرتبه اتفاق میافتد؛ یکی در هنگامه ظهور و دیگری در آغاز قیامت. اگر طلوع علامت برای ظهور امام مهدی باشد، حکمت آن، اثبات حقانیت آن حضرت و توجّه دادن مردم به جانب ایشان است، همانگونه که در سایر علائم این کارکرد هست و یا شاید هم توسط امام مهدی در پاسخ به منکران به عنوان معجزه و کرامت انجام گیرد و اگر در هنگامه قیامت باشد و نظریه عدم امکان طلوع خورشید از مغرب پذیرفته شود، به عنوان شروع قیامت و به هم ریختن نظام هستی است.
در برخی منابع حکمت طلوع خورشید از مغرب را پاسخ به کلام ابراهیم خلیل الرحمن میدانند (ابنجوزى، 1422: ج2، 96؛ بغدادى، 1415: ج2، 176؛ ثعلبى، 1422: ج4، 210) که فرمود: خدای من کسی است که خورشید را از مشرق میآورد و اگر تو (نمرود) ادعای خدایی داری آن را از مغرب بیاور (بقره: 258). خداوند نیز قسم خورده که تا قبل از قیامت خورشید را از مغرب بیاورد تا همگان بدانند که او قادر بر این کار است (بلخی، 1423: ج1، 21؛ قرطبى، 1364: ج3، 285؛ قونوى،1422: ج5، 408؛ سمرقندى، بیتا: ج1، 171) .
نتیجهگیری
با در نظر گرفتن یافتههای تحقیق، جنبه واقعی بودن طلوع خورشید از مغرب به جهت وجود روایات فراوان که اشاره مستقیم به خورشید آسمان دارد و دلایل دیگر که قابل حمل بر معنای نمادین (ظهور) نیست، تقویت میشود و اما نظریه نمادین و سمبلیک بودن طلوع خورشید از مغرب اگر چه مستند روایی ندارد اما با توجه به قرائن و شواهدی که در مسئله است به عنوان یک نظریه قابلیت طرح در مجامع علمی را دارد.
منابع
_ آریانپور، منوچهر (1385ق)، فرهنگ پیشرو آریانپور، تهران، جهان رایانه، چاپ چهارم.
_ آلوسى، سید محمود (1415ق)، روح المعانى فى تفسیر القرآن العظیم، تحقیق: على عبدالبارى عطیة، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول.
_ أبوشجاع شیرویه بن شهردار بن شیرویه الدیلمی الهمذانی ملقب به إلکیا (1406ق)، الفردوس بمأثور الخطاب، تحقیق: السعید بن بسیونی زغلول، بیروت، دار الکتب العلمیة.
_ ابنبابویه قمی، علی بن الحسین (1404ق)، الإمامة والتبصرة، قم المقدسة، مدرسة الإمام المهدی4، چاپ اول.
_ ابنجوزى، عبدالرحمن بن على (1422ق)، زاد المسیر فى علم التفسیر، تحقیق: عبدالرزاق المهدی، بیروت، دار الکتاب العربی، چاپ اول.
_ ابنحجر (بیتا)، فتح الباری، بیروت، دار المعرفة، چاپ دوم.
_ ابنحنبل، احمد بن محمد (بیتا)، مسند احمد، دار صادر، بیروت.
_ ابنطاووس، علی بن موسی (1416ق)، الملاحم والفتن التشریف بالمنن فی التعریف بالفتن، اصفهان، مؤسسة صاحب الأمر4، نشاط، چاپ اول.
_ ابنماجة القزوینی، محمد بن یزید (بیتا)، سنن ابن ماجة، تحقیق و ترقیم و تعلیق: محمد فؤاد عبد الباقی، بیجا، دار الفکر للطباعة و النشر.
_ إربلی، ابن أبیالفتح (بیتا)، کشف الغمة، دار الأضواء، بیروت.
_ استرآبادى، على (1409ق)، تأویل الآیات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهرة، قم، مؤسسة النشر الإسلامی، چاپ اول.
_ امینی، عبد الحسین احمد (علامه امینی) (1397ق)، الغدیر، بیروت، دار الکتاب العربی، چاپ چهارم.
_ انوری، حسن (1381ش)، فرهنگ بزرگ سخن، تهران، سخن، چاپ اول.
_ بحرانى، هاشم بن سلیمان (1416ق)، البرهان فى تفسیر القرآن، تحقیق: مؤسسة البعثة، قم، بنیاد بعثت، تهران، چاپ اول.
_ بخاری (1401ق)، صحیح البخاری، إستانبول، دار الفکر- دار الطباعة.
_ برقی، احمد بن محمد بن خالد (1370ق)، المحاسن، تصحیح و تعلیق: السید جلالالدین الحسینی (المحدث)، طهران، دار الکتب الإسلامیة.
_ بغدادى، علاء الدین على بن محمد (1415ق)، لباب التأویل فى معانى التنزیل، تحقیق: محمد على شاهین، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول.
_ بلخى، مقاتل بن سلیمان (1423ق)، تفسیر مقاتل بن سلیمان، تحقیق: عبد الله محمود شحاته، بیروت، دار إحیاء التراث، چاپ اول.
_ بیهقی (بیتا)، السنن الکبرى، دار الفکر، بیجا.
_ تبریزیان، عباس (1383ش)، العد التنازلی فی علائم ظهور المهدی، تهران، ژرف، چاپ اول.
_ ترمذی (1403ق)، سنن الترمذی (جامع الصحیح)، تحقیق و تصحیح: عبد الرحمن محمد عثمان، بیروت، دار الفکر، چاپ دوم.
_ ثعلبى نیشابورى، ابواسحاق احمد بن ابراهیم (1422ق)، الکشف و البیان عن تفسیر القرآن، تحقیق: ابو محمد بن عاشور، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ اول.
_ جزایری، سید نعمة الله (1417ق)، نور البراهین (أو أنیس الوحید فی شرح التوحید)، تحقیق: السید مهدی الرجائی، قم، مؤسسة النشر الإسلامی التابعة لجماعة المدرسین، چاپ اول.
_ حاکم نیشابوری (بیتا)، المستدرک، إشراف: یوسف عبد الرحمن المرعشلی، بینا، بیجا.
_ حلی، حسن بن سلیمان (1370ق)، مختصر بصائر الدرجات، النجف الأشرف، المطبعة الحیدریة _ قم، انتشارات الرسول المصطفى6، چاپ اول.
_ خزاز قمی (1401ق)، کفایة الأثر، تحقیق: السید عبد اللطیف الحسینی الکوهکمری الخوئی، قم، انتشارات بیدار.
_ خصیبى، حسین بن حمدان (1419ق)، الهدایة الکبرى، بیروت، البلاغ.
_ الدانی، أبو عمرو عثمان بن سعید المقرئ (1416ق)، السنن الواردة فی الفتن و غوائلها و الساعة و أشراطها، تحقیق: ضاء الله بن محمد إدریس المبارکفوری، الریاض، دار العاصمة، چاپ اول.
_ راوندی، قطبالدین (1409ق)، الخرائج و الجرائح، مؤسسة الإمام المهدی، چاپ اول.
_ سمرقندى نصر بن محمد بن احمد (بیتا)، بحر العلوم، تحقیق: ابو سعید عمر بن غلامحسن عمروى، بیروت، دار الفکر، چاپ اول.
_ سید مرتضى (1414ق)، الفصول المختارة، تحقیق: السید نور الدین جعفریان الاصبهانی، الشیخ یعقوب الجعفری، الشیخ محسن الأحمدی، بیروت، دار المفید، چاپ دوم.
_ سیوطى، عبدالرحمن بن ابىبکر (1401ق)، الجامع الصغیر، بیروت، دار الفکر، چاپ اول.
_ ______________________________ (1404ق)، الدر المنثور فى تفسیر المأثور، قم، کتابخانه آیة الله مرعشى نجفى، چاپ اول.
_ صدوق، محمد بن على (1379ق)، معانی الأخبار، تصحیح وتعلیق: علی اکبر غفاری، قم، مؤسسة النشر الإسلامی.
_ ______________________ (1385ق)، علل الشرائع، تقدیم: السید محمد صادق بحر العلوم، نجف، منشورات المکتبة الحیدریة.
_ ______________________ (1405ق)، کمال الدین و تمام النعمة، تصحیح و تعلیق: علیاکبر غفاری، قم، مؤسسة النشر الإسلامی التابعة لجماعة المدرسین.
_ ______________________ (1413ق)، من لا یحضره الفقیه، قم، دفتر انتشارات اسلامى (جامعه مدرسین)، چاپ دوم.
_ ______________________ (1417ق)، الأمالی، قم، مؤسسة البعثة، چاپ اول.
_ صنعانی، عبدالرزاق(بیتا)، المصنف، تحقیق: شیخ المحدث حبیب الرحمن الأعظمی، بیجا، بینا.
_ طباطبایى، سید محمدحسین (1417ق)، المیزان فى تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامى جامعه مدرسین، چاپ پنجم.
_ طبرانی (1406ق)، المعجم الکبیر، تحقیق و تخریج: حمدی عبد المجید السلفی، بیجا، دارإحیاء التراث العربی، چاپ دوم.
_ _______ (1415ق)، المعجم الأوسط، بیجا، دار الحرمین للطباعة والنشر والتوزیع.
_ طبرسی، فضل بن حسن (1415ق)، تفسیر مجمع البیان، بیروت، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، چاپ اول.
_ طبرسی، احمد بن علی (1386ق)، الاحتجاج، تعلیق و ملاحظات: السید محمد باقر الخرسان، النجف الأشرف، دار النعمان للطباعة و النشر.
_ ______________________ (1406ق)، تاج الموالید، به کوشش: سید محمود مرعشی، قم، مکتب آیة الله العظمى المرعشی النجفی.
_ طبری شیعی، محمد بن جریر (1413ق)، دلائل الامامة، قم، مؤسسة البعثة، چاپ اول.
_ طبری، محمد بن جریر (1403ق)، تاریخ طبری، بیروت، مؤسسة الأعلمی، چاپ چهارم.
_ ______________________ (1415ق)، جامع البیان، تقدیم: الشیخ خلیل المیس / ضبط و توثیق و تخریج: صدقی جمیل العطار، بیروت، دارالفکر.
_ طوسی، محمد بن الحسن (1363ش)، الاستبصار، تحقیق و تعلیق: السید حسن الموسوی الخرسان، طهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم.
_ ________________________ (1365ش)، تهذیب الأحکام، تحقیق و تعلیق: السید حسن الموسوی الخرسان، طهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم.
_ ________________________ (1411ق)، مصباح المتهجد، بیروت، مؤسسة فقه الشیعة، چاپ اول.
_ ________________________ (1414ق)، الأمالی، قم، دار الثقافة، چاپ اول.
_ عروسى حویزى، عبد على بن جمعه (1415ق)، تفسیر نور الثقلین، تحقیق: سید هاشم رسولى محلاتى، قم، انتشارات اسماعیلیان، چاپ چهارم.
_ عمید، حسن (1382ش)، فرهنگ فارسی عمید، تهران، امیر کبیر، چاپ بیست و ششم.
_ عیاشى، محمد بن مسعود (1380ق)، تفسیر العیّاشی، تهران، المطبعة العلمیة، چاپ اول.
_ فتال نیشابورى، محمد بن احمد (1375ش)، روضة الواعظین و بصیرة المتعظین (ط - القدیمة)، قم، انتشارات رضى، چاپ اول.
_ فیض کاشانى، محمد محسن بن شاه مرتضى (1406ق)، الوافی، اصفهان، کتابخانه امام أمیرالمؤمنین على7، چاپ اول.
_ قرطبى، محمد بن احمد (1364ش)، الجامع لأحکام القرآن، تهران، انتشارات ناصر خسرو، چاپ اول.
_ قمی مشهدی، محمد بن محمدرضا (1368ش)، تفسیر کنز الدقائق و بحر الغرائب، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، سازمان چاپ و انتشارات، چاپ اول.
_ قمی، علی بن ابراهیم (1387ق)، تفسیر القمی، تصحیح و تعلیق و تقدیم: السید طیب الموسوی الجزائری، النجف، منشورات مکتبة الهدى.
_ قونوى، اسماعیل بن محمد (1422ق)، حاشیة القونوى على تفسیر البیضاوى، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول.
_ کلینی، محمد بن یعقوب (1367ش)، الکافی، تصحیح و تعلیق: علیاکبر الغفاری، طهران، دارالکتب الإسلامیة، چاپ سوم.
_ کورانی عاملی، علی (1411ق)، معجم أحادیث الإمام المهدی4، قم، مؤسسة المعارف الإسلامیة، چاپ اول.
_ متقی هندی (1409ق)، کنز العمال، ضبط و تفسیر: الشیخ بکری حیانی / تصحیح و فهرسة: الشیخ صفوة السقا، بیروت، مؤسسة الرسالة.
_ مجلسى، محمدباقر بن محمدتقى (1403ق)، بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، بیروت، دارإحیاء التراث العربی، چاپ دوم.
_ مروزی، نعیم بن حماد (1414ق)، کتاب الفتن، تحقیق و تقدیم: الدکتور سهیل زکار، بیروت، دار الفکر.
_ مفید، محمد بن محمد بن النعمان (1414ق)، الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، بیروت، مؤسسة آل البیت، چاپ دوم.
_ مقدسی شافعی، یوسف بن یحیی بن علی بن عبد العزیز (1399ق)، عقد الدرر فی اخبار المنتظر، تحقیق: دکتر عبد الفتاح محمد الحلو، قاهره، عالم الفکر، چاپ اول.
_ مناوی (1415ق)، فیض القدیر شرح الجامع الصغیر، تصحیح: أحمد عبدالسلام، بیروت، دارالکتب العلمیة، چاپ اول.
_ نسائی (1411ق)، السنن الکبرى، تحقیق: عبد الغفار سلیمان البنداری، سید کسروی حسن، بیروت، دارالکتب العلمیة، چاپ اول.
_ نعمانی، محمد بن إبراهیم (1422ق)، کتاب الغیبة، تحقیق: فارس حسون کریم، قم، أنوارالهدى، چاپ اول.
_ نیشابوری، مسلم بن حجاج (بیتا)، صحیح مسلم، بیروت، دار الفکر.
_ ورمزیار، مصطفی (1392ش)، «مدت حکومت امام زمان4»، فصلنامه علمی _ ترویجی پژوهشهای مهدوی، شماره 6.
_ هیثمی (1408ق)، مجمع الزوائد، بیروت، دار الکتب العلمیة، طبع بإذن خاص من ورثة حسام الدین القدسی مؤسس مکتبة القدسی بالقاهرة.