عوامل شهوترانی و جستوجوی راهکارهای عملی مصونیت بخشی
پنجشنبه, ۱۸ آذر ۱۳۹۵، ۱۲:۴۱ ب.ظ
همانگونه که جسم آدمی مبتلا به بیماریهای مختلفی میشود و ضرورت دارد تا برای آن به تدبیر و چارهاندیشی پرداخت، برای روح آدمی نیز بیماریهایی وجود دارد که هرگاه از آن آگاهی نیابیم و به درمانش اهتمام نورزیم، جان را زنگار آلودگیها فرا میگیرد و انسان در ورطه تباهی خواهد افتاد.
امیرالمؤمنین علی(ع) میفرمایند: «هیچ درد و بیماریای مثل درد و بیماری جان نیست.» مطابق آیات و روایات، یکی از مهمترین بیماریهایی که جان آدمی را میآزارد و فرسوده میکند، شهوت است. شهوات و امیال نفسانی، اشتهایی کاذب را سبب میشود و رسول گرامی خدا(ص) میفرمایند: «الشّهوه داء و عصیانها دواء؛ شهوت بیماری وبرتافتن از آن شفاست.» و امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: «قرین الشهوه مریض النفّس معلول العقل؛ کسی که شهوتران است، جانش بیمار و عقلش نیز بیمار و علیل است.» در روایات متعدّدی از معصومان(ع) تأکید شده است: آنانی که اسیر شهوت هستند آزادی خویش را از دست دادهاند و چون شهوت انسان را به اسارت خویش درآورد به ناچار او را ذلیل میسازد. از اینرو امیرالمؤمنین(ع) میفرمایند: «بهترین مردم کسانی هستند که عقل خود را زنده کردند و شهوات را از بین بردند.» تا هنگامی که شهوات بر آدمی امیر باشد، انسان در دستان وی اسیر است. از اینروست که از وجود مقدّس امام علی(ع) نقل شده است که میفرمایند: «اسارت شهوت، بدترین نوع اسارت است.»1
منظور نظر از شهوترانی در این مقاله، همان لجامگسیختگی افراطی در بیشتر زمینههای زندگی بشری است؛ از جمله شهوترانی جنسی، شهوترانی دنیادوستی و غیره که سعی می شود این مسئله از دیدگاه آیات قرآن، روایات معصومان(ع) و نظر محقّقان مورد بررسی قرار گیرد.
صورت زیبا و سیرت زشت و چشمان جذّاب و ناپاک اغلب دختران جوان بیعفّت، حسّ عجیبی در روحیه جوانان فاسدالاخلاق و بیادب ظاهر میسازد و غریزه جوانی، پیوسته آن را تحریک نموده، فکرشان دائماً به طرف آنها متوجّه میشود، خیالهای عجیب و غریبی میکنند و در عالم خیال، زمانی خود را با آنان همآغوش میبینند و پریچهرگان رذل و زشت سیرت، گاهی با گردش سر، آنها را از خود میرنجانند. مبدأ و منشأ شهوت و بالأخره خیال شهوترانی که یگانه مفسد اخلاقی و بر انداختن نسل و بسا جنایتکاری است، تنها از معاشرت دختران و پسران فاسد الاخلاق و مجرّد سرچشمه میگیرد. اگر آن دخترک زیبا و بیعصمت در عبور از خیابان به اطراف خود با ولع نظر نیندازد و با دو چشم پر مکر و حیله خود بر قلب جوان تیرهبخت نزند و با روش ننگین و پر وسوسه خود، او را مجذوب و فریفته خود نکند، گذشته از اینکه جوان مجرّد را بدین خیال وادار نمیکند، هرگز عواقب وخیمی را هم برای خود و او آماده نخواهد ساخت.2
متن فوق، از یکی از مجلّههای معروف سالهای 1320 هـ .ش. بود که نشان میدهد در آن زمان نیز مسئله شهوترانی، مورد توجّه نویسندگان، منتقدان و مبلّغان بوده و بر آثار منفی و مخرّب آن در جامعه، به ویژه جوانان اشاره شده است و در پی بهکارگیری راهکارهای عملی جلوگیری از آن بودهاند.
شهوترانی میتواند در تمامی ابعاد زندگی فردی و جمعی انسان روی دهد و بر کار سایر قسمتهای بدن و حتّی عملکرد روح و تعادل روان نیز تأثیرگذار باشد و آن را مخلّ و معطّل نماید. از این رو شناخت شهوترانی و انواع آن، بررسی علل و عوامل شکلگیری آن و همچنین بیان راهکارهای عملی پیشگیرانه، به ویژه در جامعه اسلامی و برای نوجوانان و جوانان، بسیار حائز اهمّیت است و میطلبد که تحقیقات مختلف و فراوانی به بررسی جوانب مختلف آن و آثار شومش بر جامعه و فرد بپردازند تا در سایه لطف خداوند و راهکارهای این تحقیقات، جامعه به سمت اعتدال و فروکش کردن شهوترانیها پیش برود.
انواع شهوترانی و عوامل و عواقب آن
امام صادق(ع)میفرماید: «هرچه شهوات و غضب بر انسان غالبتر باشد، فاصله انسان از انسانیّت وی بیشتر و به همان اندازه، به حیوانیّت نزدیکتر میشود.»؛3 چنانکه مثلاً آنانی را که به دنبال پست، مقام و جاه، تن به هر ذلّتی میدهند و به پستی و فرومایگی در میغلتند، دیگر نمیتوان انسان نامید. نعمتهای دنیایی برای این گروه از مردم زینتی است که شیطان برای آنها قرار میدهد؛ امّا گروهی دیگر از مردم، نعمتهای دنیایی را نه به عنوان هدف، بلکه به منزله وسیله قرب به حق درمینگرند. برای این گروه از مردم، نعمتهای دنیوی وسیلهای برای کمال است و از این متاع دنیایی برای آنان زینتی است که از سوی خداوند اعطا میشود.4
شهوت قتل
چندی پیش مرد متأهل جوانی که صاحب دو فرزند نیز بود، به جرم ارتکاب زنای به عنف و کشتن زنی دانشگاهی بازداشت شد. جسد مقتوله که از فارغالتّحصیلان دانشگاه بود، در یکی از اتاقهای قسمت تحتانی ضلع شرقی ساختمان دانشگاه پیدا شد. از قرائن برمیآمد که قاتل با زور و عنف به او تجاوز کرده است. با آنکه سی و هفت ضربه کاری کارد به او وارد ساخته؛ امّا سعی داشته او را با دو دست نیز خفه کند. قاتل که جوانی با قدّ متوسط و زیبایی بوده، درحالیکه کارد قصّابی در دست داشته، وارد آپارتمان بانو... میشود و در برابر دیدگان وحشتزده و از حدقه بیرون آمده طفل سه ساله مقتوله با عنف به او تجاوز میکند و بعد او را با کاردی که در دست داشته است، قطعهقطعه میکند. قاتل در زندان موقّت اعتراف میکند که عبور این زن زیبا و خوشاندام از برابر او در خیابان، احساساتش را سخت تحریک نموده و انگیزه قتل را در او برانگیخته است. وکیل مدافع تسخیری قاتل معتقد است که موکّل او بیمار است و باید با او همچون بیماران رفتار شود؛ ولی بازپرس مدّعی است که این شخص سادیک است و میل شدیدی به آزار زنها دارد؛ چنانکه بههنگام غلبه چنین احساساتی، تبدیل به فرد دیوانهای میشود. قاتل پستنهاد، ضمن اقرارهای خود گفته است: من خانم(مقتوله) را همیشه در خیابان میدیدم و شیفته او بودم. سرانجام روزی تعقیبش کردم و به زور وارد آپارتمانش شدم و به عنف به او تجاوز کردم و بعد هم او را کشتم.
این حادثه نمونهای از قتلهای ناشی از شهوت قتل را در برابرمان میگذارد. 5
داستان فوق یکی از آثار منفی و پیامدهای شوم شهوترانی در جامعه است که منجر به قتل و قربانی انسان میشود.
شهوترانی و انحراف زنای با محارم
انحراف زنای با محارم، سابقه تاریخی دارد. شهوترانی و انحراف نزدیکی با محارم را علاوه بر علّت روانی میتوان زاییده عوامل زیر دانست:
ـ فقدان تربیت صحیح خانواده؛
ـ متداول بودن اعتیاد به مسکرات و مشروبات الکلی در میان افراد خانواده؛
ـ جدا بودن خواهر و برادر و سایر اقوام نزدیک در زمان طفولیت و به هم پیوستن آنان پس از دوره بلوغ؛
ـ متراکم شدن زندگی افراد مختلف یک خانواده یا فامیل در یک اتاق به علّت فقر؛
ـ محرومیّتهای جنسی.6
شهوترانی و انحراف دنیاپرستی
در غلتیدن به انحراف، اسارت در دام زینتهای شیطانی، نتیجه اجتنابناپذیر شهوت به دنیا و چشم فرو بستن از درک حقایق معنوی و زینتهای الهی است. شیطان به خداوند قسم یاد کرده و گفت: «قالَ رَبِّ بِما أَغْوَیْتَنی لَأُزَیِّنَنَّ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ وَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعین؛7 خدایا به عزّت تو قسم! چون مرا اغوا کردی (این سخن شیطان خود دلالتی است بر گمراهی و بیادبی شیطان) من نیز دنیا را برای بندگان تو زینت میدهم و آنان را منحرف میکنم.»8
شهوترانی و انحراف شهوت نسبت به اطفال
مبتلایان به انحراف عشق و شهوت نسبت به اطفال، دو دستهاند: منحرفان پیر و مسنّ؛ منحرفان جوان. نوع اوّل افرادی هستند که به منظور ارتکاب هدف جنسی خود کمتر به اعمال خطرناک و مجرمانه دست میزنند و به بازی کردن با نقاط حسّاس بدن بچّهها اکتفا مینمایند. در این نوع منحرفان، غرایز جنسی به صورت خفیف وجود دارد و چون اغلب آنها به علّت کهولت سنّی و عدم توانایی انجام عمل جنسی از زنان خود طرد میشوند، بنابراین به این انحراف قبیح روی میآورند.
نوع دوم از منحرفان که مبتلایان واقعی به شمار میروند، در انجام هدف جنسی خود، از ارتکاب هرگونه جرمی، رویگردان نیستند و در ظاهر افرادی خجول و محجوب هستند؛ امّا هنگامی که به منظور انجام هدف انحرافی خود با اطفال روبهرو میشوند تغییر ماهیّت داده و با لطایفالحیل به اغفال آنان میپردازند. یکی از علل پیدایش این انحراف، عقده حقارت شناخته شده است و به منظور جلوگیری از اعمال اینگونه منحرفان لازم است به اطفال آموزشهای لازم داده شود و به نحوی تربیت شوند که در مواجهه با منحرفان مزبور، گول ظاهر آنان را نخورده و قربانی خدعه و نیرنگ آنها نشوند.9
شهوترانی و تمایل جنسی به حیوانات
بعضی افراد هستند که به جای تماس عادی جنسی با جنس مخالف با حیوانات تماس جنسی میگیرند و وسیله اطفای غریزه جنسی خود را فراهم مینمایند. این افراد معمولاً از طبقات بیسواد اجتماع هستند که دارای ضعف قوای مغزی و فساد اخلاق بوده و حیوانات را مورد آزار و شکنجه قرار میدهند و بعضی از آنها مایلند اعمال سادیستی خود را روی افراد انسان به مرحله اجرا درآورند؛ ولی ترس و وحشتی که از عاقبت این اعمال احساس میکنند، موجب میشود از هدف اصلی منحرف شده و حیوانات را وسیله اجرای انحراف خود قرار دهند. عدّهای از منحرفان ایندسته، علاوه بر عمل جنسی، حیوانات را خفه نموده یا با ضرباتی شدید میکشند. عوامل پیدایش این نوع انحراف معمولاً مساعد نبودن محیط تربیتی در دوران کودکی و محرومیّتهای جنسی و فراهم بودن وسایل ارتکاب جرم، مانند کار کردن در مزرعه و سروکار داشتن با حیوانات است.10
شهوترانی نسبت به اجساد و مردگان
مبتلایان به این انحراف، از تماس جنسی با مردگان کسب لذّت مینمایند و معمولاً مشاغلی انتخاب میکنند که انجام هدف انحرافیشان را تسهیل نماید؛ مثلاً در قبرستانها یا مردهشویخانهها یا در برجهای دریایی به کار مشغول میشوند. علل روانی پیدایش این انحراف، سست بودن اساس تربیت اوّلیه، عقده حقارت و احساس شرم و حیا نسبت به جنس مخالف یا ترس از جنس مخالف است. گاهی اوقات ممکن است کسی معشوقش را از دست بدهد و این حادثه آنقدر برای او تألّمآور باشد که حاضر شود با جسد مرده دفن شود یا با آن راز و نیاز نماید و در نتیجه با این زمینه مساعد برای ترضیه خود، متوجّه شرائط و امکانات محلّ کار شده و تمام این عوامل باعث میشوند شخص را به انحراف مردهبازی سوق دهند.11
راهکارها و پیشنهادها
اگر علل و انگیزههای جرم با زبانی سلیس و ساده باز نموده شوند، همگان به پیشگیری جرم، به مصداق علاج واقعه را قبل از وقوع باید کرد، قادر خواهند بود. هر پدر دوراندیش و هر مادر مدبّر که به آینده فرزند خود و سایر هموطنانش دلبسته است، از این تعالیم بهرهای خواهد گرفت و دیگر لزومی نخواهد داشت که همیشه پلیس در بیغولهها کمین کند و جنایتکاران را دستگیر و به زندان افکند. چه چنین پدر و مادری از پیش، جامعه را تا حدود زیادی از وجود ریشههای جنایت پاک کردهاند!12
نقل است روزی پادشاهی به عارف عالمی گفت: چو شما عارف و عالم هستید از من تقاضا و خواهشی کنید تا آن را برآورده سازم. عالم در پاسخ گفت که هرگز معقول نیست چون منی از چون تویی تقاضا کنم؛ زیرا من دو اسیر دارم:
1. غضب و 2. شهوت که بر پادشاهی چون تو امیرند و تو اسیر اسیران من هستی. بنابراین، امیر واقعی آن کسی است که بر نفس امّاره و غضب و شهوت خویش غالب آمده باشد.13
اسلام به حفظ جنبه تعادل نظر دارد.
اسلام در عین حال که پیشروی و ترقّیات در جمیع شئون زندگی را مبتنی بر میزان فعّالیت انسان دانسته و ضمن ترغیب و دعوت مردم به جدّیت و کوشش، از دلبستگی و توجّه بیش از حد به علایق مادّی نیز که مایه بدبختی و محرومیّت از حریم سعادت جاویدان و هدف واقعی از زندگی میشود، شدیداً منع کرده است. امام محمّد باقر(ع) حقیقت زندگی حریص را با تشبیه جالبی مجسّم میکنند: «آزمند نسبت به دنیا، به کرم ابریشم شباهت دارد؛ هرچه بیشتر پیرامون خود میتند، راه نجات خویش را دشوارتر مینماید تا آنگاه که از فرط اندوه در آنمیان جان میسپارد!»14
این دین مقدّس که با ندای فطرت هماهنگ است، اصل تعادل را بین جنبه مادّی و معنوی در نظر گرفته و راهی را برای پیروان خود برگزیده است که سعادت جسمی و روحی آنان را تضمین میکند.15
کنترل این غریزه به دو صورت ممکن است تحقّق پذیرد:
۱. کنترل منفی: غالباً وقتی سخن از کنترل غریزه جنسی به میان میآید، توجّه اشخاص به سمت و سوی نوع منفی آن جلب میشود و آن این است که کسی با وجود تحریکات مختلف و مواجهه با عوامل انگیزش این غریزه، بخواهد با میل تحریک شدهاش مبارزه و مقابله کند و به سوی ارتکاب جرم نرود. چنین کاری گرچه قطعاً بهتر از آلایش دامن و عمل به جرم است، ولی پیامدهای سوء و مخرّب آن بر کسی پوشیده نیست. این کار، هم بسیار دشوار است و هم زیانبار و بدین جهت هرگاه شخصی به کنترل غریزه سفارش میشود با چنین برداشتی از آن و تصوّر دشواری و زیانباری آن، از پذیرفتن چنین توصیههایی سرباز میزند.
۲. کنترل مثبت: غریزه جنسی اگر با ازدواج مهار نگردد، مطلوبترین راه تسلّط بر آن، کنترل مثبت است و آن پرهیز از صحنهها و کارهایی است که به تحریک این غریزه میانجامد. این نوع از کنترل که در حقیقت جنبه پیشگیری دارد، هم راحت است و هم بیزیان و هم مفید؛ زیرا در این صورت همچون وسیله نقلیّهای است با سرعت معمولی و قانونی که در مواجهه با خطر، مهار حرکت آن زحمت چندانی ندارد؛ برخلاف ماشینی که با سرعتی بسیار فراتر از حدّ شناخته شده و بایسته خود سیر میکند که چه بسا به کلّی اختیار آن از دست صاحبش بیرون رفته و مصیبتها به بار آورد و کنترل آن هم در صورت تحقّق، صدها زیان و رنج و زحمت و اضطراب برای وسیله و صاحب آن به همراه دارد و بیزیان است؛ زیرا با این حال کنترل غریزه فشاری بر جسم و روان تحمیل نمیکند تا به آن صدمهای وارد شود و مفید است چون موجب میشود مغز، اعصاب و قوای بدن در حالت عادی به سر برند و تعادل روانی شخص محفوظ بماند و انرژی و سرمایههای جسمی و روحی او بیهوده مصرف نشوند. قرآن کریم میفرماید: «باید کسانی که قدرت و وضعیت مساعد برای ازدواج ندارند، عفّت پیشه کنند.»
اکنون راههای کنترل مثبت را به اختصار برمیشمریم:
ـ پرهیز از فکر و ترسیم صحنههای محرّک در ذهن و خیال: عبدالله بن سنان از امام صادق(ع) نقل میکند که حضرت(ع) فرمودند: «عیسی به اصحاب خود گفت:… موسی به شما دستور داد که زنا نکنید و من به شما دستور میدهم که فکر زنا هم در سر نپرورانید تا چه رسد به این که زنا کنید؛ زیرا کسی که خیال زنا کند، مانند کسی است که در خانهای نقش و نگارشده دود و آتش به پا کند. چنین کاری گرچه خانه را نمیسوزاند، ولی زینت و صفای آن را مکدّر کرده و فاسد میکند.»16
ـ دوری از نگاههای مسموم و مناظر تحریکآمیز: قرآن کریم در دو آیه متوالی دستور به اغماض و نگهداری چشم از نگاه حرام و هوسآلود داده است. در آیه اوّل میفرماید: «به مردان مؤمن بگو دیدشان را از نامحرمان فرو نشانند و نهانگاههای خود را از وقوع در حرام نگه دارند.» و در آیه بعدی میفرماید: «به زنان مؤمن بگو چشمهایشان را فرو گیرند و نهانگاههای خویش را محافظت کنند.»17
جالب این است که در هر دو مورد، خداوند متعال نخست دستور به مراقبت از نگاه محرّک و عفّت چشم میدهد و آنگاه به حفظ عفّت، فرمان داده است. رسول اکرم(ص) میفرمایند: «نگاه هوسآلود، تیری است مسموم از تیرهای شیطان؛ هر کس آن را به جهت خوف الهی ترک کند، خداوند ایمانی به او میبخشد که حلاوت آن را در قلب خود احساس میکند.»
ـ گوش ندادن به آوازها و موسیقیهای تحریککننده و مبتذل: در حدیثی از حضرت صادق(ع)، در تفسیر آیه «به یقین گوش و چشم و دل هریک مورد سؤال خواهند بود.»18 آمده است: «گوش از آنچه شنیده و قلب از آنچه بدان دل بسته و چشم از آنچه دیده است، مسئول بوده و بازخواست خواهند شد.»19
ـ اجتناب شدید از گفتوگوهای دوستانه و نشستهای غفلتزا و معاشرت با دوستان ناباب و گوش سپردن به سخنان تحریکآمیز: از امام باقر(ع) اینگونه روایت شده است: «هر کس به سخن گویندهای گوش فرا دهد او را بندگی کرده است. پس اگر ناطق از خدا بگوید، شنونده، خداوند را بنده شده و اگر از شیطان و سخنان شیطانی بر زبانش جاری کند، قطعاً بندگی شیطان کرده است.» 20
ـ اعتدال در خوردن: بیتردید پرخوری و بینظمی در خوردن، شهوت آدمی را تحریک میکند. در حدیثی، پیامبر گرامی(ص) پس از آنکه جوانان را به ازدواج ترغیب میکنند، میفرمایند:«هر کس قدرت بر ازدواج ندارد، روزه بگیرد؛ زیرا روزه نیروی غریزه او را تضعیف میکند.»21
ـ اشتغال، ورزش و سرگرمیهای مفید: با وجود فراغت، هم موادّ غذایی در تقویت غریزه به مصرف میرسد و هم فکر و خیال مصروف چارهسازی در تفریغ آن میشود و بنابراین در روایات بر اشتغال، کار و پرهیز از فراغت تأکید بسیار شده است. حضرت امام صادق(ع) در حدیث پردامنه مفضّل میفرمایند: «همینگونه انسان اگر بیکار و فارغ باشد، به بیهودگی و سرمستی دچار میشود و بر اثر آن به مسائلی مبتلا میشود که زیان آن، هم بر خود و هم بر نزدیکان او سنگینی خواهد کرد.»
ـ تلاوت قرآن: بیشک انس با قرآن، تلاوت، تدبّر و تفکّر در مضامین آن، خود شفای هر دردی است که به سرعت، کار هر پریشانی را رو به سامان میبرد، زخمهای پنهان را التیام میبخشد، همّتها را تا آسمانها بالا میبرد و بشر را از فرو رفتن در عالم حیوانات نجات میدهد. امیرمؤمنان(ع) میفرمایند: «قرآن را فرا گیرید؛ زیرا قرآن بهار دلهاست و از نور آن بر مرضها و دردهای خود مرهم بگذارید؛ زیرا آن داروی شفابخش سینههاست و آن را نیکو تلاوت کنید که به یقین، سودمندترین قصّههاست.»
راه حلّ دین در خصوص نوع مقابله و مواجهه با غریزه جنسی، نخست ازدواج و نکاح مشروع است و در صورت نبود امکان، کنترل مثبت با شرحی که بیان شد و سپس کنترل منفی با وجود همه زیانهای آن؛ ولی هیچگاه به بیبند و باری، افسارگسیختگی و آلودگی به گناه رضایت نمیدهد و زیان آن را به مراتب خسارتبارتر و ویرانگرتر از ضرر کنترل منفی میداند.
جمعبندی و نتیجهگیری
«نفس را مشغول بدار؛ وگرنه او تو را به خود مشغول خواهد ساخت.»
بیتردید یکی از نیرومندترین غرایز، نیروی شهوت و غریزه جنسی است. این نیرو که از ابتدای تولّد به صورت نهفته در وجود آدمی به ودیعه نهاده شده است تا زمان بلوغ، همچنان دوران آرام و بیتحرّکی را پشت سر میگذارد؛ امّا به محض شروع دوران نوجوانی آرامآرام زمان بیداری و شکفتگی آن فرا میرسد و رفتهرفته تمامی وجود نوجوان را دربرمیگیرد و بر تمامی رفتار انسان اثر میگذارد. به همین دلیل غریزه جنسی و نیروی شهوت، فرد را با مشکلاتی مواجه میسازد.برای تعدیل و کنترل شهوترانی در زمینه های مختلف، راههای متعدّدی نیز وجود دارد آنهایی که از مبانی اخلاقی و معنوی محکم و متینی برخوردارند و نیز از شرایط خانوادگی خوب و مطلوبی از حیث ارزشهای اخلاقی بهرهمند هستند و اراده قوی دارند، به خوبی میتوانند از پیامدهای منفی آن مصون باشند. اسلام، راهکارهای بسیار زیبا و سازنده دارد و میزان عملیاتیکردن آنها بستگی به ساختار جامعه، شرایط روحی، روانی و اعتقادی فرد و همچنین بسترها و عوامل لازم آن دارد.
پینوشتها:
1. ابراهیمیان، 1376: 101.
2. فتورچی، 1324: 4.
3. تمیمی آمدی، عبد الواحد بن محمّد، غرر الحکم و درر الکلم، قم، دارالکتاب الاسلامی، چاپ دوم، 1410ق. ص 598.
4. ابراهیمیان، 1376: 102.
5. جمع نویسندگان، 1342: 109.
6. کاکوئی، 1349: 99.
7. سوره حجر، آیه 39.
8. ابراهیمیان، 1376: 102.
9. کاکوئی، 1349: 97.
10. کاکوئی، 1349: 99.
11. همان، 1349: 100.
12. جمع نویسندگان، 1242: 109.
13. ابراهیمیان، 1376: 102.
14. کلینی، محمّدبن یعقوب، الکافی( ط ـ الإسلامیه)، مصحح: غفاری علیاکبر و آخوندی، محمّد، تهران، دارالکتب اسلامیه، چاپ چهارم، 1407 ق، ج 2، ص 134.
15. موسوی، 1341: 28 ـ 31.
16. وسائلالشیعه، ج ۱۴، ص ۲۴۰.
17. سوره نور، آیات 30 ـ 31.
18. سوره اسراء، آیه 36.
19. مستدرکالوسائل، ج ۲: ۴۵۹.
20. وسائل الشیعه، ج12: 236.
21. مستدرک الوسائل، ج ۲: ۵۳۱.