سریه حمزه بن عبد المطلّب (علیه السلام)۱۵ ربیع الاول
سریه در اسلام به جنگهایی گفته می شود که پیامبر (صلی الله علیه و آله) در آن حضور نداشتند و فرماندهی سپاه را در آن جنگها به شخص دیگری غیر از خود می سپردند و تعداد آنها چهل و هفت سریه شمرده شده است و در برابر آنها غزوات قرار داشت که خود پیامبر(صلی الله علیه و آله) در آن جنگها حضور داشتند و فرماندهی سپاه را به عهده می گرفتند و تعداد آنها بیست و هفت غزوه می باشد.[۱]
اولین سریه و تشکیل سپاه اسلام (اولین مأموریت)
اولین سریه ای که در اسلام بعد از هجرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) به مدینه روی داد. سریۀ حمزه بن عبد المطلب در ماه رمضان و آغاز هفتمین ماه هجرت پیامبر (صلی الله علیه و آله) بوده است.[۲]
حمزه بن عبد المطلب بن هاشم بن عبد مناف، که عموی پیامبر(صلی الله علیه و آله) و برادر رضاعی ایشان نیز می باشد، از کسانی است که قبل از هجرت رسول خدا به مدینه، مسلمان شد و اسلام او موجب عزت پیامبر(صلی الله علیه و آله) و مسلمانان گردید، نخستین پرچمى را که پیامبر (صلی الله علیه و آله) پس از ورود به مدینه برافراشت به حمزه بن عبد المطلب سپرد و این اولین سپاهی بود که در اسلام تشکیل شد.[۳]
حمزه به دستور پیامبر(صلی الله علیه و آله) در ماه رمضان و آغاز هفتمین ماه هجرت، به همراه سى سوار که نیمى از مهاجران و نیمى از انصار بودند، به این سریه روانه شدند، از جمله مهاجران می توان ابو عبیده بن جراح، ابو حذیفه بن عتبه بن ربیعه، سالم بنده ابى حذیفه، عامر بن ربیعه، عمرو بن سراقه، زید بن حارثه، کنّاز بن حصین و پسرش مرثد، انسه، بنده رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و از انصار: ابىّ بن کعب، عماره بن حزم، عباده بن صامت، عبید بن اوس، اوس بن خولىّ، ابودجانه، منذر بن عمرو، رافع بن مالک، عبد الله بن عمرو بن حرام، قطبه بن عامر بن حدیده را نام برد.[۴]
این گروه با پرچمى، که پیامبر (صلی الله علیه و آله) پس از ورود به مدینه آن را برافراشته و به دست حمزه بن عبد المطلب سپرد بود، به سیف البحر که از نواحى «عیص» و کرانه هاى بحر احمر بود روانه شدند[۵] و هدفشان تعرّض به کاروانى از قریش بود که از شام بر مى گشت و آهنگ مکه داشت.
ابوجهل همراه سیصد سوار از اهالى مکه در آن کاروان بود و ریاست این کاروان را نیز بر عهده داشت، این دو گروه به یک دیگر برخوردند و براى جنگ صف آرایی کردند، ولى مجدىّ بن عمرو که با هر دو گروه هم پیمان بود، آن قدر میان هر دو طرف رفت و آمد کرد تا هر دو گروه را از جنگ منصرف کرد.
حمزه بن عبد المطلب با یاران خود به مدینه برگشت و ابوجهل با یاران و کاروان خود به مکه روانه شد و میان آنها درگیرى به وجود نیامد، چون حمزه به مدینه آمد به پیامبر (صلی الله علیه و آله) گزارش داد که مجدىّ بن عمرو واسطۀ میان دو گروه شده است و مسلمانان از او انصاف و مروت دیده اند و چون گروهى از خویشان مجدىّ بن عمرو به حضور پیامبر (صلی الله علیه و آله)رسیدند، نسبت به ایشان نیکى فرمود و بر آنها جامه پوشاند و چون صحبت از مجدىّ بن عمرو به میان آمد فرمودند: «نمى دانستم که چنین نیک نفس و فرخنده کردار است و یا فرمود: چنین کار آمد باشد.»[۶]
منابع:
[۱] .ابن سعد، طبقات الکبری، ترجمه محمود مهدوی دامغانی،تهران، انتشارات فرهنگ و اندیشه ،چاپ اول،۱۳۷۴، ۲/۲.
[۲] واقدی، محمد بن عمر؛ مغازی تاریخ جنگهای پیامبر(صلی الله علیه و آله)، ترجمۀ، محمود مهدوی دامغانی،تهران، مرکز نشر دانشگاهی ، چاپ دوم ،۱۳۶۹،ص ۶.
[۳] . ابن هشام، زندگانی محمد (صلی الله علیه و آله) پیامبر اسلام، ترجمۀ، سید هاشم رسولی محلاتی، تهران ، انتشارات کتابچی، چاپ پنجم، ۱۳۷۹، ۱/ ۳۹۴.
[۴] . واقدی، محمد بن عمر؛ مغازی، ص ۷.
[۵] . ابن هشام، زندگانی محمد (صلی الله علیه و آله) پیامبر اسلام، ۱ / ۳۹۴.
[۶] . واقدی، محمد بن عمر؛ مغازی، ص ۸ و ابن هشام ، زندگانی محمد (صلی الله علیه و آله) پیامبر اسلام، ۱ / ۳۹۵.