اول نماز،بعدکارهای دیگر
خواجه منصور، وزیرسلطان طغرل مردی بودتواناو لایق و با شخصیت و خداپرست ودرستکار، او در انجام وظایف دینی مراقبت کامل داشت معمولا همه روزه پس از انجام نماز صبح مدتی روی سجاده می نشست و دعاها و ذکر هایی را می خواند پس از آنکه آفتاب طلوع می کرد جامه وزارت
می پوشیدو به دربار می رفت.
روزی سلطان طغرل وزیر را قبل از طلوع آفتاب احضار کرد، مأمورین به منزل وی رفتند و او را در حال خواندن دعا دیدن امر پادشاه را ابلاغ کردند ولی وزیر به گفته آنان توجهی نکرد و همچنان به خواندن دعاهاادامه داد مأمورین بی اعتنایی او را بهانه کرده و به عرض پادشاه رساندند که، وزیر نسبت به اوامر شاه احترام نکرده و با این سخن سلطان طغرل را به سختی خشمگین کردند، وزیر پس از فراغت سوار شد و به دربار آمد. به محض ورود، شاه با تندی به او گفت: چرا دیر آمدی؟! وزیر در کمال قوت نفس و آرامش خاطر گفت: ای پادشاه! من بنده خداوندم و چاکر سلطان طغرل، تا از بندگی خدا فارغ نشوم نمیتوانم به وظائف چاکری پادشاه قیام کنم! گفتار محکم و پر از حقیقت وزیر، شاه را سخت تحت تأثیر قرار داد و دیده اش را اشک آلود کرد و به وزیر آفرین گفت،و سفارش کرد: همواره به این روش ادامه بده و بندگی خدا را بر چاکری ما مقدم بدار تا از برکت آن، امور کشور همواره بر نظم صحیح استوار بماند