افوض امری الی الله
مرد ثروتمندی زندگى میکرد که همیشه پراز اضطراب ودلواپسی بود.با اینکه از همه ثروت های دنیا بهره مند بود اما قلبش هیچ گاه شاد نبود.او خدمتکاری داشت که دراو ایمان به خدا موج میزد. روزى خدمتکار وقتی که دید مرد تاحدمرگ نگران است،به اوگفت:ارباب آیا حقیقت ندارد که خدا پیش از به دنیا آمدن شما جهان را اداره میکرده است؟اوپاسخ داد:بله. خدمتکار پرسید:آیا درست است که خدا پس از آنکه شما دنیا را ترک کردید،آن را اداره میکند؟ارباب دوباره پاسخ داد: بله. خدمتکار گفت: پس چطور است به خدا اجازه بدهید وقتی که شما دراین دنیا هستید او آن را اداره کند ؟ به او اعتماد کن وقتی که تردید هاى تیره به تو هجوم می آورد! به او اعتماد کن. وقتی که نیرویت کم است ! به او اعتماد کن ،زیرا وقتی که به سادگی به او اعتماد کنی، اعتمادت سخت ترین چیز ها خواهد بود.آیا راه سخت وناهموار است؟آن را به خدا بسپار! آیا میکاری وبرداشت نمی کنی؟ آن را به خدا بسپار. اراده انسانی خودرا به اوواگذار.با توا ضع گوش کن وخاموش باش.ذهن تو از عشق الهی لبریز میشود آن را به خدا بسپار!