بر ساحل معرفت

موجیم و وصل ما ، از خود بریدن است ساحل بهانه ای است ، رفتن رسیدن است

بر ساحل معرفت

موجیم و وصل ما ، از خود بریدن است ساحل بهانه ای است ، رفتن رسیدن است

بر ساحل معرفت

آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند
آیا بود گوشه چشمی به ما کنند
ادرس اینستاگرام: https://www.instagram.com/barsahelmarefat/

عفت

سه شنبه, ۵ بهمن ۱۳۹۵، ۱۱:۰۴ ب.ظ

عفت

« شکم پرستى و شهوت پرستى  » است . به گفته راغب اصفهانى در مفردات ، عفت ، پدید آمدن حالتى در نفس است که آدمى را از غلبه شهوت باز مى دارد و عفیف به کسى گفته مى شود که داراى این وصف باشد .

 صاحب مقاییس اللغه مى نویسد : عفت در اصل به دو معنى آمده است : نخست ، خوددارى از انجام کارهاى زشت و دیگر ، کم بودن چیزى . لذا عرب به باقیمانده شیر در پستان مادر « عفه » مى گوید . علماى اخلاق نیز در تعریف « عفت » ، آن را حد وسط در میان شهوت پرستى و خمودى دانسته اند .

r عفت در قرآن و روایات
قرآن کریم می فرماید:

لِلْفُقَرَآءِ الَّذِینَ أُحْصِرُواْ فِی سَبِیلِ اللهَِ لاَ یَسْتَطِیعُونَ ضَرْباً فِی الاَْرْضِ یَحْسَبُهُمُ الْجَاهِلُ أَغْنِیَآءَ مِنَ التَّعَفُّفِ تَعْرِفُهُم بِسِیمَـهُمْ لاَ یَسْئَلُونَ النَّاسَ إِلْحافاً[1] ؛ ( انفاق شما باید ) براى نیازمندانى باشد که در راه خدا ، در تنگنا قرار گرفته اند و نمى توانند مسافرتى کنند [تا سرمایه اى بدست آورند] و از شدت خویشتن دارى ، افراد نا آگاه آنها را بى نیاز مى پندارند اما آنها را از چهره هایشان مى شناسى و هرگز با اصرار ، چیزى از مردم نمى خواهند .

امیر مؤمنان(علیه السلام) مى فرمایند :

أَفْضَلُ العبادَةِ العَفافُ[2] ؛ عفتْ بالاترینِ عبادت ها است .

و همچنین مى فرمایند :

إِذا أَرادَ اللهُ بِعَبد خَیرَاً أَعَفَّ بَطنَهُ وَفَرْجَهُ[3] ؛ هنگامى که خداوند خیرى براى بنده اش بخواهد شکم و شهوت او را عفت مى دهد .

امام باقر(علیه السلام) در این باره مى فرمایند :

ما عُبِدَ اللهُ بشیء أَفْضَلَ من عفةِ بَطن وَفرْج[4] ؛ هیچ عبادتى در پیشگاه خداوند ، برتر از عفت شکم و عفت در مسائل جنسى نیست .

r حکایت
1- شرم آفتاب
وقتى که موسى (علیه السلام) مرد قبطى را به قتل رسانید ، فرعونیان تصمیم گرفتند که موسى  (علیه السلام)را بکشند . موسى (علیه السلام)از مصر گریخت و هشت روز در راه بود و سختى هاى بسیار کشید تا به دروازه شهر « مدین » رسید و براى رفع خستگى کنار چاهى زیر سایه درختى آرمید . پس از مدتى دید که دو دختر براى آب کشیدن از چاه منتظرند تا چوپانان آب برگیرند و پس از آن نوبت آنها شود . نزدیک آمد و فرمود : « من براى شما از چاه آب مى کشم » .

آن دو زودتر از هر روز آب را به خانه بردند . حضرت شعیب(علیه السلام) ، پدر آن دو دختر ، فرمود : « چه شد که امروز زودتر آب آوردید و گوسفندان را آب دادید » ؟

آنان نیز قصّه آن جوان را نقل کردند . حضرت شعیب(علیه السلام)فرمود : « پیش آن مرد بروید و او را نزد من بیاورید تا پاداش کارش را بدهم » .

آنان نزد موسى(علیه السلام)آمدند و درخواست پدر را گفتند ، موسى(علیه السلام)هم بى درنگ به خاطر خستگى و گرسنگى و غربت قبول کرد . دختران به عنوان راهنما جلو راه مى رفتند و موسى(علیه السلام)به دنبال آنان . او نگاه مى کرد که از کدام کوچه و راهى مى روند . چون اندام و برجستگى هاى بدن آنان از پشت نمایان بود ، حیا و غیرت او را ناگوار آمد و فرمود : « من جلو مى روم و شما پشت سر من بیایید . هر کجا دیدید من اشتباه مى روم راه را به من نشان دهید زیرا ما ، فرزندان یعقوب ، به پشت سر زنان نگاه نمى کنیم » .

چون پیش شعیب(علیه السلام)آمد و جریان خود را گفت ، به خاطر پاداش کار و نیز نیرومندى جسمانى و برخوردارى از حیا و پاکى و امانت دارى ، دختر خود را به ازدواج او درآورد و بدین سان خداوند حضرت موسى(علیه السلام)را سامان داد[5] .

2- از خاک تا افلاک
هنگامى که زلیخا بى شرمانه خواست از یوسف کام بگیرد ، و وقیحانه پیشنهاد گناه کردن را به یوسف داد ، ناگاه یوسف متوجه شد که زلیخا روى چیزى را با پارچه اى پوشاند . پرسید : « چه مى کنى » ؟

گفت : « صورت بت خود را پوشاندم تا مرا در حال گناه نبیند » .

یوسف فرمود : « تو از چیز بى جانى شرم مى کنى که نه مى بیند و نه مى شنود ، در حالى که من از کسى که مرا هم مى بیند و هم از آشکار و نهانم باخبر است ، شرم نکنم[6] .

 

--------------------------------------------------------------------------------

[1] _ بقره : 273 .

[2] _ الکافى : ج2 ، ص79 و بحار الانوار : ج68 ، ص269 و وسائل الشیعه ( آل البیت ) : ج11 ، ص198 .

[3] _ غرر الحکم : حدیث4114 .

[4] _ الکافى : ج2 ، ص79 و بحار الانوار : ج68 ، ص268 و وسائل الشیعه ( آل البیت ) : ج15 ، ص250 .

[5] _ تاریخ انبیاء : ج2 ، ص 65 ـ 71 .

[6] _ نمونه معارف : ج4 ، ص385 .

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی