بر ساحل معرفت

موجیم و وصل ما ، از خود بریدن است ساحل بهانه ای است ، رفتن رسیدن است

بر ساحل معرفت

موجیم و وصل ما ، از خود بریدن است ساحل بهانه ای است ، رفتن رسیدن است

بر ساحل معرفت

آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند
آیا بود گوشه چشمی به ما کنند
ادرس اینستاگرام: https://www.instagram.com/barsahelmarefat/

شبهه آئین پیامبراکرم قبل از نبّوت

يكشنبه, ۱۶ آبان ۱۳۹۵، ۱۱:۵۷ ب.ظ

پیامبر اکرم

شبهه:مسلمانان عقیده دارند که پیامبرشان قبل از نبوت،به دینی از ادیان آسمانی عمل می کرد در حالی که در آیه52 از سوره شوری آمده است:((مَا کُنتَ تَدری مَا الکِتابَ وَ لا الایمان))یعنی ای پیامبر تو قبل از این نه کتاب می دانستی چیست و نه ایمان داشتی.همچنانکه که مشاهده می کنید با وجود این آیه،موّحد بودن پیامبرِ مسلمانان قبل از نبوّتش از اساس دروغ است.

جواب:در مورد اینکه پیامبر اکرم قبل از نبوّتشان چه آئینی داشتند،اقوال و مطالب زیادی نقل شده است.عدّه ای گفته اند:پیامبر اکرم در آن دوره به آئین جدّشان حضرت ابراهیم علیه السلام عمل می کردند.[1]عدّه ای گفتند:پیامبراکرم در آن دوره به آئین آخرین پیامبری که شریعت جهانی داشت،یعنی به آئین حضرت عیسی علیه السلام عمل می کردند.وعده ای نیز با توجه به ظاهر آیاتی به مانند52سوره مبارکه شوری گفتند:در آن زمان پیامبراصلاً موحّد نبود و به دین و کتابِ خدا آگاهی نداشت!!

عرض می کنیم:تمامی این اقوال  باطل است چرا که پیامبراکرم در آن دوره از عمر مبارک خود به آئین وروشی که خداوند برای او در نظر گرفته بود،عمل می کرد حتی خداوند مَلکی از ملائکه را مامور کرد تا در خدمت پیامبر باشند و راه حقّ را به او نشان دهد.حضرت علی علیه السلام در این باره فرمودند:((از همان زمان که رسول خدا از شیر بازگرفته شد خداوند بزرگترین فرشته از فرشتگان را با او قرین ساخت،تا شب و روز وی را به راههای مکارم و طرق اخلاق نیک سوق دهد))[2]

سوال:اگر پیامبر آئین و روش موحّدانه ای داشت،پس چرا در آیه 52سوره شوری گفته شد پیامبر قبل از بعثت أصلاً نمی دانست کتاب و ایمان چیست؟!

جواب:منظور از کتاب،قرآن است و منظور از ایمان،ایمان به قرآن است.در این آیه می فرماید:((ای پیامبر قبل از نزول قرآن،قرآن نمی دانستی و به محتوای و تعلیمات آن آگاهی و ایمان نداشتی)).این تعبیر هیچ منافاتی با اعتقاد توحیدی پیامبر قبل از نبوتش ندارد.

آیه شریفه به عدم آگاهی پیامبراکرم نسبت به محتوای قرآن قبل از نبوت اشاره دارد و این به معنای موحد نبودن پیامبر نیست.

و در آخر...در بعضی از آیات قرآن نسبت هائی به مانند«گناه»،«عدم ایمان»و«عدم علم به کتاب»به پیامبراکرم نسبت داده شد که یک نمونه از آن را در همین آیه 52سوره مبارکه شوری ملاحظه فرمودید.عدم برداشت صحیح از این آیه ها نه از سوی معاندین اسلام و قرآن بلکه از سوی بعضی از بزرگان اهل سنّت هم دیده می شود به طوری که بعضی از علمای بزرگ اهل سنّت با مستمسک قرار دادن این آیات سعی در این داشتند که پیامبراکرم را العیاذبالله فردی عادی بدانند که علم داشت و نه ایمان و حتی در معرض گناه بوده است!

توضیح مطلب اینکه:بین شیعیان واهل سنّت در معرفت شناسی یک فرق اساسی وجود دارد.شیعیان عقیده دارند که معرفت پیامبر یا امام باید از رتبه بالاتر باشد یعنی تا ما شناخت صحیحی از خداوند نداشته باشیم،در شناخت پیامبر دچار مشکل می شویم و تا وقتی که پیامبر را درست نشناسیم،در معرفت و شناخت امام دچار مشکل می شویم.بر همین اساس،دعائی از طریق معصوم به ما رسیده که سفارش شده در زمان غیبت امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریفرزیاد خوانده شود و آن این است:((اَللهُمَّ عَرِّفنِی نَفسَکَ فَإِنّکَ لَم تُعَرِّفنِی نَفسَکَ لَم أعرف رَسولَک...))یعنی خدایا خودت را به من بشناسان که اگر خودت را به من نشناسانی،پیغمبرت را نخواهم شناخت.بارالها!پیغمبرت را به من بشناسان که اگر پیغمبرت را به من نشناسانی،حجّت تو را نخواهم شناخت.خداوندا!حجّت خود را به من بشناسان که اگر حجّتت را به من نشناسانی،از دینم گمراه می گردم...[3] .

اما اهل سنت شناختشان از پائین به بالاست یعنی از خلیفه شروع می کنند و به پیامبر می رسند و از پیامبر هم به خداوند متعال.وقتی در برسی شناخت خلفاء و سابقه آنها به مواردی مانند بت پرستی،شرب خمر وغیره می رسند،طبیعی است که پیامبر را هم نزدیک به رفتار خلفاء مد نظر می گیرند و مطالبی را نقل می کنند که با شأن و جایگاه پیامبر أصلاً همخوانی ندارد.

از باب مثال در صحیح مسلم از زبان عایشه نقل می کنند:«روز عید بود و چند تن از مردمان سرزمین حبشه به شادمانی و رقص مشغول بودند.اینان به مسجد آمده بودند و طبق رسوم خاص خود رقص شمشیر می کردند.من از پیامبر درخواست کردم،یا اینکه خود آن حضرت پیشنهاد کرد:آیا مایلی رقص و شادمانی اینها را مشاهده کنی؟و من اظهار تمایل کردم و جواب مثبت دادم.پیامبر مرا به دوش گرفت!!و در حالی که صورت من به صورت او بود،مشغول تماشای داخل صحن مسجد و رقص شمشیر جبشیان شدم.آنها رقاصی می کردند و من تماشا می نمودم،و پیامبر مکرر می فرمود:ای حبشی زادگان مشغول باشید.این صحنه آنقدر ادامه یافت،و من همچنان بر دوش پیامبر بودم تا آن هنگام که خسته و ملول شدم.پیامبر که خستگی مرا احساس کرد گفت:آیا برایت کافی شد؟گفتم:بلی!فرمود:پس برو»[4].

چرا مسلم نیشابوری روایتی که موجب وهن جایگاه پیامبر می شود را نقل می کند؟چون پیامبری که مد نظرش قرار گرفته باید با خلفائی که قبولش کرده همخوانی داشته باشد.

علاوه بر این روایت،روایات فراوانی در منابع معتبر اهل سنّت نقل شده مه همگی یا با مقام عصمت پیامبر یا با شأن و جایگاه اجتماعی آن حضرت منافات دارد.از آن جمله می توان به این صفات اشاره کرد:«افراط در شهوت!»[5]،«عدم رعایت عدالت میان همسران!»[6]،

«آشنا نبودن پیامبر با امور دنیا!»[7]،«سحر شدن پیامبر!»[8]،«فراموش کردن آیات قرآن!»[9]و بسیاری صفات دیگر که نه با مقام عصمت سازگار است و نه با شأن پیامبر اکرم.

غرض از ذکر این مطالب آن بود که بدانید بعضی از علمای اهل سنّت در تائید این نوع معرفی از پیامبر اکرم،آیاتی به مانند52سوره مبارکه شوری که مورد بحث قرار دادیم را به عنوان مویّد ذکر کرده اند وگفتند اگر ما این صفات را برای پیامبر ذکر می کنیم نمونه اش در آیه52سوره شوری است که خداوند به صراحت از عدم علم پیامبر به قرآن و عدم ایمان او سخن به میان آورده است!!

طبیعی است با این نگاهی که این جماعت به پیامبر دارند،در مورد معّرفی خداوند نیز دچار اشتباه می شوند و روایاتی را نقل می کنند که ساحت مقدس ربوی مبرّای از آن است.به چند روایت از دو کتاب معروف اهل سنّت یعنی صحیح بخاری و صحیح مسلم اشاره می کنیم:

1-خدا دیده می شود:روزی پیامبر اکرم به ماه چهارده نگریست و فرمود:همان طور که شما این ماه را می بینید به زودی پروردگارتان را بی هیچ مانع و مزاحمتی خواهید دید![10]

2-خدا دارای اعضاء و جوارح:روایت اول:دست راست خدا پر است و بخشش و عطای مداومِ شب و روز،چیزی از آن نمی کاهد و در دست دیگرش ترازو است![11]

 

روایت دوم:خداوند در قیامت آسمانها را می پیچاند و با دست راست آن را می گیرد و زمینها را با دست چپ،و در هر یک می گوید:پادشاه منم،ستمگران کجا هستند؟متکبّرین کجایند؟[12]

روایت سوم:خدای عزّ وجلّ آدم را بر صورت خودش آفرید طولش60ذراع بود![13]

جالب اینجاست که صحیح بخاری و صحیح مسلم با تمام این روایاتش از نظر برادران اهل سنّت«اصحّ الکتب بعد القرآن»یعنی صحیح ترین کتاب ها بعد از قرآن نامیده می شود!



[1] به پیرو آئین حضرت ابراهیم علیه السلام«حنیف»می گویند که جمع آن«حنفاء»است.کلمه حنیف که در مقابلش جنیف است،از ریشه حَ نَ فَ به معنای«اعتدال گرایی»و«حق گرائی»است(کما اینکه جنیف به کسی می گویند که از مسیر اعتدال خارج می شود).در آیات مختلف قرآن حنیف بودن حضرت ابراهیم علیه السلام در مقابل باطل گرائی یهودیان و مسیحیان ذکر شده است مثلاً در آیه67سوره مبارکه آل عمران فرمود:(ابرهیم نه یهودی بود و نه نصرانی،بلکه او حَنیف بود وهرگز از مشرکان نبود)یعنی ابراهیم هیچ گاه مانند یهودیان(که عُزیر را خدا دانسته اند)و مانند مسیحیان(که عیسی را خدا دانسته اند)از مسیر حقّ منحرف نشد و از حدّ اعتدال خارج نشد.بر اساس همین معنای حنیف است که پیامبر اکرم فرمودند:(بُعِثتُ عَلی الحَنیفة السّهلة السّمحة)یعنی من مبعوث شدم بر دینی که هم حقّ گرا و اعتدال گراست و هم سهل و آسان.(منبع:تفسیر بیان دکتر محمد علی انصاری،ذیل تفسیرآیه135سوره مبارکه بقره/آیه67سوره مبارکه آل عمران/آیه30سوره مبارکه روم)

[2] نهج البلاغه،خطبه 187.

[3] این دعا که فراز ابتدائی آن را ما در اینجا نقل کردیم توسط مرحوم شیخ صدوق رحمه الله در کتاب«اکمال دین و اتمام نعمه»نقل شده و در بعضی کتب ادعیه که دسترس عموم است به چاپ رسیده است.

[4] صحیح مسلم،کتاب صلاۀ العیدین،باب الرخصۀ فی اللعب ص 344(تک جلدی)بیروت،دارالفکر،1421ق

[5] صحیح بخاری،ص74،کتاب الغسل،باب «اذا جامع ثمّ عاد و من دار علی نسائه فی غسل واحد»،حدیث268/صحیح مسلم،ص144،کتاب الحیض،باب«جواز نوم الجنب و...»،حدیث309

[6] صحیح بخاری،ص489-488،کتاب الهبۀ،باب من اهدی الی صاحبه حدیث2581

[7] صحیح مسلم،ص961،کتاب الفضائل،باب وجوب امتثال ما قاله شرعاً دون ما ذکره من معایش الدنیا علی سبیل الرای،ح2363-2361

[8] صحیح بخاری،ص626،کتاب بدءالخلق،باب«صفۀ ابلیس و جنوده»،ح3268/ص609،کتاب الجزیۀ والمواعدۀ،باب«هل یعفی عن الذمی اذا سحر»،ح5765وح5766

[9] صحیح بخاری،ص1000،کتاب الفضائل القرآن،باب«نسیان قرآن»،ح5038وح5037؛/صحیح بخاری،ص1000،کتاب فضائل القرآن، باب «من لم یر باساً ان یقول...»،ح5042،کتاب الشهادات،باب«شهادۀ الاعمی»،ح2655

[10] صحیح بخاری،ج1،ص145،باب مواقیت الصلاۀ وفضلها،باب فضل صلاۀ عصر/صحیح مسلم،ج1،ص439و440،کتاب المساجد ومواضع الصلاۀ،باب 37،ح211و212

[11] صحیح یخاری،ج9،ص150و152،کتاب التوحید،باب ما یذکر فی الذات و...،و باب وکان عرشه علی الماء

[12] صحیح مسلم،ج4،ص2148،کتاب الصفۀ القیامۀ والجنّة والنار،(دنباله کتاب صفات المنافقین واحکامهم)،ح24

[13] صحیح بخاری،ج8،ص62،ابتدای کتاب الاستئذان/صحیح مسلم،ج4ص2183،کتاب الجنّة وصفة نعیمها و اهلها،باب11،ح28.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی