بر ساحل معرفت

موجیم و وصل ما ، از خود بریدن است ساحل بهانه ای است ، رفتن رسیدن است

بر ساحل معرفت

موجیم و وصل ما ، از خود بریدن است ساحل بهانه ای است ، رفتن رسیدن است

بر ساحل معرفت

آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند
آیا بود گوشه چشمی به ما کنند
ادرس اینستاگرام: https://www.instagram.com/barsahelmarefat/

علم

دوشنبه, ۱۱ بهمن ۱۳۹۵، ۱۰:۰۹ ب.ظ

علم

علم ، عبارت است از درک حقیقت اشیا و شناخت علت وجود آنها ، که همانا از بهترین کمالات و برترین فضایل است ; زیرا علم برگرفته از نام ها و صفات خداوند است و نظام هستى ، به برکت علم ، نظم یافته و هرجا شعاع هستى تابیده به همان اندازه پرتو نور علم هم درخشیده است .

r علم در آیات و روایات
هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لاَ یَعْلَمُونَ[1] ; آیا کسانى که مى دانند با کسانى که نمى دانند یکسانند ؟

امیرمؤمنان(علیه السلام) مى فرمایند :

المُتَعبِّدُ بِغَیْرِ عِلْم کَحِمارِ الطّاحُونَة یَدُورُ وَ لا یَبْرَحُ مِنْ مَکانِهِ[2] ; عابد بى خرد همچون الاغ آسیاب است که همواره در یک جا مى چرخد وگامى پیش نمى رود .

رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم)فرمودند: «إِنَّما العِلْمُ ثَلاثَةٌ : آیَةٌ مُحْکَمَةٌ ، أو فَریضَةٌ عادِلَةٌ ، أو سُنَّةٌ قائِمَةٌ ، وَمَا خلاهُنَّ فَهُو فَضْلٌ[3] ; علم بر سه گونه است : نشانه اى محکم ( عقاید ) ، فریضه اى استوار ( احکام ) ; و سنّتى پابرجا ( اخلاق ) و آنچه جز این‌هاست فضلى است افزون.»

حضرت على(علیه السلام)مى فرمایند :

«العِلْمُ مِصْبَـاحُ العَقْلِ[4] ; علم چراغ عقل است .»

کسى کو زدانش برد توشه اى              جهانى است بنشسته در گوشه اى

( فردوسى )

علم را چندان که بیشتر خوانى              چون عمل در تو نیست نادانى

نه  محقق   بود   نه  دانشمند                چارپایى   بر   او   کتابى  چند

r حکایت
1-  معلّم جبرییل
روزى جبرییل در خدمت پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) ، مشغول صحبت بود که حضرت على(علیه السلام)وارد شدند . جبرئیل چون آن حضرت را دید برخاست و تعظیم کرد . پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم)فرمودند : « جبرئیل ، چرا به این جوان (علی علیه‌السلام) تعظیم مى کنى » ؟

عرض کرد : « چگونه تعظیم نکنم در حالى که به گردن من ، حق معلمى دارد » .

فرموند : « چه تعلیمى » ؟

عرض کرد : وقتى که حق تعالى مرا خلق کرد از من پرسید  : « تو کیستى و من کیستم » ؟

من در جواب متحیّر ماندم ، و مدّتى در جواب دادن ساکت بودم که این جوان در عالم نور بر من ظاهر شد ، و این طور به من تعلیم داد : « بگو تو پروردگار جلیل و جمیلى و من بنده ذلیل جبرییلم . بنابراین تا او را دیدم تعظیمش کردم[5].

2-  غرور علمى
قاضى « على بن محمّد الماوردى » ، اهل بصره و در فقه شافعى استاد بود ، مى گوید : درباره خرید و فروش ، کتابى نوشتم و براى نگارش آن زحمت زیادى کشیدم و همه جزئیّات و فرع هاى مسایل مربوط به آن را در خاطرم ثبت کردم ، به طورى که بعد از اتمام آن کتاب ، به نظرم آمد که من در این باب فقه ، از همه عالم ترم . بدین ترتیب گرفتار خود پسندى و غرور شدم .

روزى دو نفر عرب روستانشین به مجلس من آمدند و درباره معامله‌اى که در روستا انجام گرفته بود ، پرسیدند . از آن مسأله چهار فرع دیگر هم منشعب مى شد که من هیچ کدام را نتوانستم جواب دهم . مدتى به فکر فرو رفتم و به خود گفتم : « تو ادعا مى کردى که در این باب فقه داناتر از دیگران هستى ; حال چه شده است که نمى توانى مسأله دهاتى ها را جواب دهى ؟

به آن ها گفتم : « جواب این مسأله را بلد نیستم » .

آن‌ها تعجب کردند و گفتند : « باید بیشتر زحمت بکشى تا بتوانى جواب مسایل را بدهى » . از پیشم رفتند و پیش کسى که عده اى از شاگردانم از نظر علمى بر او مقدم بودند ، مسأله را سؤال کردند و او همه را جواب داد . آنها از جواب سؤال خوشحال شدند و او را ستودند و به روستای خود رفتند .

ماوردى مى گوید : این جریان سبب شد تا من آگاه شوم و نفسم را از خودپسندى و غرور در علم ذلیل کنم تا پس از این به خودستایى گرفتار نشوم[6].

 

--------------------------------------------------------------------------------

[1] _ سوره زمر : 9 .

[2]_ عیون الحکم والمواعظ : ص63 .

[3] _ بحار الانوار : ج1 ، ص211 .

[4] _ میزان الحکمه : ج3 ، ص2062 .

[5] _ تحفة المجالس : ص80 .

[6] _ مستدرک سفینة البحار : ج7 ، ص89 .

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی